Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Football pool
[British English]
U
قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
football
U
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
footballs
U
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
aces
U
ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
ace
U
ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
football
U
بازی فوتبال
football game
U
بازی فوتبال
footballs
U
بازی فوتبال
footballer
U
فوتبال بازی کن
soccer
U
بازی فوتبال
footballers
U
فوتبال بازی کن
to play football
U
فوتبال بازی کردن
to play soccer
U
فوتبال بازی کردن
water polo
U
بازی فوتبال ابی
scrums
U
نوعی بازی فوتبال راگبی
scrum
U
نوعی بازی فوتبال راگبی
hockey
U
چوگان بازی با اصول فوتبال
scrummage
U
نوعی بازی فوتبال راگبی
speedball
U
نوعی بازی شبیه فوتبال
he is a novice in football
U
در بازی فوتبال تازه کار است
movement off-the-ball
U
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
box score
U
نتیجه برد وباخت بازی
I am stiff with football.
U
بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
gambling
U
قماربازی
crap
U
بدار زدن قماربازی کردن
gaff
U
گول زدن قماربازی کردن
crapped
U
بدار زدن قماربازی کردن
crapping
U
بدار زدن قماربازی کردن
minors
U
تیمهای لیگ فرعی
country teams
U
تیمهای اعزامی به کشورها
mixed pairs
U
مسابقه تیمهای اسکیت دونفره زن و مرد
speedway
U
مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
high goal polo
U
چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
minor league
U
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
first class cricket
U
مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
It wI'll eventually pay off.
U
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
U
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
foregone conclusion
U
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
professional service
U
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
soccer
U
فوتبال
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
gridiron
U
زمین فوتبال
football club
[British Englisch]
U
باشگاه فوتبال
football
توپ فوتبال
gridition
U
زمین فوتبال
canadian football
U
فوتبال کانادایی
soccer fan
[soccer supporter]
[American English]
U
طرفدار فوتبال
soccer field
U
زمین فوتبال
playing field
U
زمین فوتبال
pigskin
U
توپ فوتبال
eleven
U
تیم فوتبال
elevens
U
تیم فوتبال
boot
U
کفش فوتبال
football fan
[British English]
U
طرفدار فوتبال
grids
U
زمین فوتبال
grid
U
زمین فوتبال
playing fields
U
زمین فوتبال
left for ward
U
در فوتبال پیشرو چپ
association football
U
اتحادیه فوتبال
kick about
U
فوتبال هردمبیل
goalkeeper
U
دروازه بان فوتبال
football fan
[American English]
U
طرفدار فوتبال آمریکایی
American football
U
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
six man football
U
فوتبال دو تیم 6 نفره
soccer ball throw
U
پرتاب توپ فوتبال
touchline
U
خط اطراف زمین فوتبال
to finish the ball into the net
U
با توپ گل زدن
[فوتبال]
kick off
U
شروع مسابقه فوتبال
goalkeepers
U
دروازه بان فوتبال
indoor soccer
U
فوتبال داخل سالن
rules of football
U
قوانین یا قواعد فوتبال
signal caller
U
مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
football hooligan
U
خرابگر پر سر و صدای فوتبال
Playing football is not my idea of fun .
U
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
lateral pass
U
پاس توپ فوتبال از پهلو
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
flag football
U
نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
high ball
U
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
to keep the ball moving
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to let the ball do the work
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
football cleats
U
کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
The football field must be marked out.
U
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
uprights
U
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
long ball
U
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
short ball
U
شوت کردن کوتاه توپ
[فوتبال]
fielder
U
بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
punts
U
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted
U
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punt
U
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
grey cup
U
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
team area
U
محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
yardage
U
تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
broomball
U
نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
lineup
U
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
yard line
U
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker
U
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
groundhopper
[British English]
U
طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور
[از خانه]
تیم خود را دیدار میکند.
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
football
U
توپ فوتبال آمریکایی
[توپ بیضوی]
decision
U
نتیجه
consequences
U
نتیجه
decisions
U
نتیجه
effected
U
نتیجه
effect
U
نتیجه
ineffective
U
بی نتیجه
sequela
U
نتیجه
sequent
U
نتیجه
sequitur
U
نتیجه
effecting
U
نتیجه
outgrowth
U
نتیجه
whereupon
U
که در نتیجه ان
growths
U
نتیجه
affects
U
نتیجه
inconclusive
U
بی نتیجه
outcomes
U
نتیجه
to no purpose
U
بی نتیجه
thanks to.....
U
در نتیجه
growth
U
نتیجه
outcome
U
نتیجه
abortive
U
بی نتیجه
thanks
U
در نتیجه
inconseqential
U
بی نتیجه
affect
U
نتیجه
resulting
U
نتیجه
inconsecutive
U
بی نتیجه
resulted
U
نتیجه
product
U
نتیجه
payoff
U
نتیجه
inconsequent
U
بی نتیجه
ineffectual
U
بی نتیجه
ineffetual
U
بی نتیجه
frustrated
U
بی نتیجه
upshot
U
نتیجه
products
U
نتیجه
issueless
U
بی نتیجه
payoffs
U
نتیجه
effectless
U
بی نتیجه
harvests
U
نتیجه
resultful
U
پر نتیجه
inferences
U
نتیجه
inference
U
نتیجه
harvested
U
نتیجه
harvest
U
نتیجه
eduction
U
نتیجه
outgrwth
U
نتیجه
result
U
نتیجه
of no issue
U
بی نتیجه
in the sequel
U
در نتیجه
consequent
U
نتیجه
afterclap
U
نتیجه
educt
U
نتیجه
indeterminate
U
بی نتیجه
consequence
U
نتیجه
rest
U
نتیجه
run into
<idiom>
U
نتیجه
conclusion
U
نتیجه
rests
U
نتیجه
conclusions
U
نتیجه
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
consequent
U
نتیجه بخش
denouement
U
نتیجه نمایش
side-effect
U
نتیجه جانبی
put through
U
به نتیجه رساندن
concluder
U
نتیجه گیرنده
side-effects
U
نتیجه جانبی
resultful
U
نتیجه بخش
turn out
<idiom>
U
نتیجه ،پایان
consequence
U
نتیجه منطقی
negotiation result
U
نتیجه مذاکرات
negotiation outcome
U
نتیجه مذاکرات
result of the negotiations
U
نتیجه مذاکرات
computations
U
نتیجه محاسبه
at
U
در نتیجه بر حسب
computation
U
نتیجه محاسبه
hard and fast rule
<idiom>
U
نتیجه ماندگار
knock one's head against the wall
<idiom>
U
کاربی نتیجه
talk out of
<idiom>
U
به نتیجه نرسیدن
side effect
U
نتیجه جانبی
syntheses
U
نتیجه گیری
net result
U
نتیجه نهایی
dTnouements
U
نتیجه نمایش
net reaction
U
واکنش نتیجه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com