Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prelature
U
قلمرو اسقف اعظم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
archdiocese
U
قلمرو مذهبی اسقف اعظم
Other Matches
archbishop
U
اسقف اعظم
archbishops
U
اسقف اعظم
prelate
U
اسقف اعظم کشیش ارشد
exarch
U
نایب السطنه اسقف اعظم
archdiocesan
U
وابسته بقلمرو اسقف اعظم
prelates
U
اسقف اعظم کشیش ارشد
dioceses
U
قلمرو اسقف
diocese
U
قلمرو اسقف
archbishopric
U
مقام یا قلمرو اسقف
diocesan
U
وابسته به قلمرو اسقف
vicariate
U
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate
U
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
Pope
U
خلیفه اعظم
majoring
U
بیشتر اعظم
high priest
U
کاهن اعظم
Prime Ministers
U
صدر اعظم
high priest
U
کشیش اعظم
Chief Justice
U
قاضی اعظم
pegasi
U
فرس اعظم
Chief Justices
U
قاضی اعظم
Popes
U
خلیفه اعظم
Prime Minister
U
صدر اعظم
the greater lumen
U
نیر اعظم
michael
U
فرشته اعظم
majored
U
بیشتر اعظم
pegasus
U
فرس اعظم
major
U
بیشتر اعظم
archduchess
U
همسر دوک اعظم
primeminister
U
رئیس الوزرا صدر اعظم
bishops
U
اسقف
metropolitan bishop
U
سر اسقف
bishop
U
اسقف
archdiocese
U
ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
miter
U
تاج اسقف
diocese
U
اسقف نشین
provisor
U
اسقف نافرخرج
archbshop
U
اسقف بزرگ
archdeacon
U
معاون اسقف
archdeacons
U
معاون اسقف
prelatess
U
زن اسقف یا متران
prince bishop
U
شاهزاده اسقف
dioceses
U
اسقف نشین
prelature
U
اسقف نشین
primate of england
U
سر اسقف YORK
mitre
U
تاج اسقف
miters
U
تاج اسقف
mitres
U
تاج اسقف
Chancellors
U
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
Chancellor
U
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
the sovereign
U
پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
cathedra
U
[صندلی اسقف در کلیسا]
miyred
U
مانند کلاه اسقف
vestment
U
لباس رسمی اسقف
archiepiscopal
U
متعلق به اسقف بزرگ
mitriform
U
مانند کلاه اسقف
hierarch
U
سرکشیش اسقف بزرگ
patriarchate
U
مقام بطریق یا اسقف بزرگ
lyddite
U
ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
prelatic
U
وابسته به اسقف بزرگ متران وار
pontifical
U
وابسته به پاپ یا اسقف جامه اسقفی
gremial
U
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
shrievalty
U
قلمرو
realms
U
قلمرو
zones
U
قلمرو
realm
U
قلمرو
orbits
U
قلمرو
orbited
U
قلمرو
orbit
U
قلمرو
circles
U
قلمرو
kingdom
U
قلمرو
dominion
U
قلمرو
areas
U
قلمرو
count palatine
U
قلمرو
area
U
قلمرو
home range
U
قلمرو
zone
U
قلمرو
domains
U
قلمرو
circle
U
قلمرو
domain
U
قلمرو
territories
U
قلمرو
territory
U
قلمرو
circled
U
قلمرو
sphere
U
قلمرو
bourgeon
U
قلمرو
milieux
U
قلمرو
milieus
U
قلمرو
milieu
U
قلمرو
circling
U
قلمرو
spheres
U
قلمرو
deacons
U
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon
U
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
realms
U
قلمرو سلطان
subkingdom
U
قلمرو تابعه
popedom
U
قلمرو پاپ
viscounty
U
قلمرو ویکنت
realm
U
قلمرو سلطان
territory of state
U
قلمرو دولت
queendom
U
قلمرو ملکه
regality
U
سلطنت قلمرو
satrapy
U
قلمرو ساتراپ
knowledge domain
U
قلمرو دانش
grand duchy
U
قلمرو دوک
abbacy
U
قلمرو راهب
pashalic
U
قلمرو پاشا
jurisdication
U
حق قضاوت قلمرو
archdeaconry
U
قلمرو و سرشماس
principalities
U
قلمرو شاهزاده
dukedom
U
قلمرو دوک
dukedoms
U
قلمرو دوک
principality
U
قلمرو شاهزاده
duchies
U
قلمرو دوک
duchy
U
قلمرو دوک
scope
U
قلمرو حوزه
lieutenancy
U
قلمرو ستوانی
sultanates
U
قلمرو سلطان
knowledge domain
U
قلمرو اگاهی
sultanate
U
قلمرو سلطان
heathendom
U
قلمرو کفار
bailiwick
U
ناحیه قلمرو مامور
title of territory
U
مالکیت قلمرو کشور
parsonages
U
قلمرو کشیش بخش
seigneury
U
قلمرو حکومت لرد
purview
U
قلمرو اجراء چشم رس
khanate
U
قلمرو حکومت خان
palatinate
U
ناحیه قلمرو کنت
kaiserdom
U
قلمرو حکومت قیصر
barony
U
ملک یا قلمرو بارون
parsonage
U
قلمرو کشیش بخش
archduchy
U
قلمرو و حکومت دوک بزرگ
in claisum
U
دریایی که در قلمرو کشورویژهای باشد
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
closed sea
U
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
dominion
U
قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
parishes
U
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parish
U
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
count palatine
U
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
seigniory
U
قلمرو امرای دوره ملوک الطوایفی
extraterritorial
U
واقع درخارج قلمرو داخلی خارج مملکتی
thaneship
U
قلمرو یا موقعیت ومقام خان مقام خانی
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
reporting by axception
U
گزارشی که فقط حاوی اقلام خارج از قلمرو عادی بوده ونیازمند توجه مدیریت است
king dom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
sheikdom
U
شیخ نشین قلمرو شیخ
sheikhdom
U
شیخ نشین قلمرو شیخ
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com