English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The patients hrart stopped beating. U قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he stood still U ساکت ایستاد
His heart stopped beating. U قلبش از کار ایستاد
i saw him fall U دیدم که افتاد
it happened U اتفاق افتاد
I licked my lips [in anticipation] . U دهنم آب افتاد.
My mouth watered. U دهانم آب می افتاد
The button on my coat off. U تکمه کتم افتاد
the lot fell upon me U پشک بمن افتاد
he fell ill U به بستر بیماری افتاد
his mind was petrified U ذهنش از کار افتاد
he fell to the ground U دویدن اغازکردبزمین افتاد
It was borne in on him. U برای او [مرد] جا افتاد.
She had to eat humble pie . she cringed . U به غلط کردن افتاد
The waters run clear of the mill . <proverb> U آبها از آسیاب افتاد .
It dawned upon him. U برای او [مرد] جا افتاد.
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
He outgrew this habit. U این عادت ازسرش افتاد
It finally sunk in ! <idiom> U آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
The moment I set eyes on you. , U از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
At last the penny dropped! <idiom> U آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
When the dust settles. U وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
He licked ( smacked ) his lips . U لب ودهنش آب افتاد ( از روی لذت وخوشی )
Should anything happen to me, ... <idiom> U اگر اتفاق بدی افتاد برای من ...
His departure has been postponed for two days. U حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
He fell off his bike and bruised his knee. U او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
bedfast U بیمار
patients U بیمار
pulmonic U بیمار
woozy U بیمار
wooziest U بیمار
sickly U بیمار
sickliest U بیمار
sicklier U بیمار
sickest U بیمار
patient U بیمار
sick U بیمار
woozier U بیمار
bedridden U بیمار
bedrid U بیمار
ills U بیمار
ill- U بیمار
ill U بیمار
sickrooms U اتاق بیمار
psychotic U بیمار روانی
psychopaths U بیمار روانی
sickroom U اتاق بیمار
patient U بیمار مریض
psychopath U بیمار روانی
patients U بیمار مریض
maniacs U بیمار مانیایی
dangeously sick U سخت بیمار
outpatient U بیمار سرپایی
look for U بیمار بودن
homesick U بیمار وطن
podagric U بیمار نقرس
psyho U بیمار روانی
languideyes U چشمان بیمار
sick industry U صنعت بیمار
sick nurse U پرستار بیمار
sick of love U بیمار عشق
out-patient U بیمار سرپائی
inpatient U بیمار بستری
out-patients U بیمار سرپائی
maniac U بیمار مانیایی
love sick U بیمار عشق
bedpans U لگن بیمار بستری
happy go lucky U اسان گذران بیمار
outpatient U بیمار سرپایی بیمارستان
in-patients U بیمار بستریدر بیمارستان
in-patient U بیمار بستریدر بیمارستان
you will become sick U شما بیمار میشوید
languish U بیمار عشق شدن
languishing U بیمار عشق شدن
languished U بیمار عشق شدن
languishes U بیمار عشق شدن
unhealthy U غیر سالم بیمار
bedpan U لگن بیمار بستری
carer U مراقبو تیماردار بیمار
The patient went off in a faint U بیمار غش کرد ( از حال رفت )
strecher U تخت روان حمل بیمار
rehabilitant U بیمار یا معلول درحال نوتوانی
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
packing sheet U حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
russian revolution U وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
french revolution U انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
Smoking makes you ill and it is also expensive. U سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
eliza U برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com