Total search result: 202 (28 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
segment U |
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن |
 |
 |
segments U |
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
segmentation U |
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی |
 |
 |
zero insertion force socket |
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند] |
 |
 |
anatomize U |
قطعه قطعه کردن تجزیه کردن |
 |
 |
segments U |
قطعه قطعه کردن |
 |
 |
fritters U |
قطعه قطعه کردن |
 |
 |
segment U |
قطعه قطعه کردن |
 |
 |
fragment U |
قطعه قطعه کردن |
 |
 |
fritter U |
قطعه قطعه کردن |
 |
 |
fragments U |
قطعه قطعه کردن |
 |
 |
fragmenting U |
قطعه قطعه کردن |
 |
 |
compartmentalizing U |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
 |
 |
compartmentalising U |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
 |
 |
compartmentalised U |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
 |
 |
compartmentalize U |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
 |
 |
compartmentalizes U |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
 |
 |
compartmentalized U |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
 |
 |
compartmentalises U |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
 |
 |
partition U |
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن |
 |
 |
partitions U |
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن |
 |
 |
lobation U |
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته |
 |
 |
companion part U |
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما |
 |
 |
punches U |
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است |
 |
 |
punched U |
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است |
 |
 |
punch U |
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است |
 |
 |
planar U |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
 |
 |
jigs U |
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما |
 |
 |
jig U |
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما |
 |
 |
fasts U |
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است |
 |
 |
fasted U |
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است |
 |
 |
fast U |
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است |
 |
 |
fastest U |
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است |
 |
 |
time slicing U |
قطعه کردن زمان |
 |
 |
mate U |
جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم |
 |
 |
mated U |
جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم |
 |
 |
mates U |
جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم |
 |
 |
splint U |
خرد وقطعه قطعه کردن |
 |
 |
wafers U |
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود |
 |
 |
wafer U |
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود |
 |
 |
fractional U |
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف |
 |
 |
to perform a piece of music U |
قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن |
 |
 |
dismantling shot U |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
 |
 |
mammock U |
ریزه کردن قطعه کردن |
 |
 |
shadow RAM U |
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر |
 |
 |
shadow RAM U |
روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه |
 |
 |
drummed U |
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند |
 |
 |
drum U |
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند |
 |
 |
power U |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
 |
 |
powering U |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
 |
 |
powers U |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
 |
 |
powered U |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
 |
 |
sectional U |
قطعه قطعه بخشی |
 |
 |
mainland U |
قطعه اصلی قطعه |
 |
 |
fragmentation U |
قطعه قطعه شدن |
 |
 |
selects U |
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود. |
 |
 |
label U |
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است |
 |
 |
selected U |
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود. |
 |
 |
select U |
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود. |
 |
 |
labels U |
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است |
 |
 |
labeling U |
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است |
 |
 |
labelled U |
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است |
 |
 |
busses U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
buses U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
busing U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bus U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bussing U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bussed U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bused U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
shim U |
واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه |
 |
 |
fanned U |
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند |
 |
 |
fanning U |
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند |
 |
 |
replication U |
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری |
 |
 |
fan U |
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند |
 |
 |
fans U |
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند |
 |
 |
preventive U |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
 |
 |
preventative U |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
 |
 |
heterogeneous network U |
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند |
 |
 |
subdividing U |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
 |
 |
subdivide U |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
 |
 |
subdivides U |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
 |
 |
subdivided U |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
 |
 |
highways U |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
 |
 |
highway U |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
 |
 |
link U |
اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار |
 |
 |
microcomputer U |
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند |
 |
 |
micro U |
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند |
 |
 |
micros U |
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند |
 |
 |
assembly U |
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم |
 |
 |
multiplex U |
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد |
 |
 |
biz U |
نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است |
 |
 |
input output analysis U |
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد |
 |
 |
segment U |
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند |
 |
 |
segments U |
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند |
 |
 |
decollate U |
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی |
 |
 |
word U |
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند |
 |
 |
worded U |
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند |
 |
 |
served U |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
 |
 |
serve U |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
 |
 |
serves U |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
 |
 |
doit U |
قطعه |
 |
 |
smidgin U |
قطعه |
 |
 |
smidgeon U |
قطعه |
 |
 |
smidgen U |
قطعه |
 |
 |
plots U |
قطعه |
 |
 |
plotted U |
قطعه |
 |
 |
segment U |
قطعه |
 |
 |
panel U |
قطعه |
 |
 |
wodges U |
قطعه |
 |
 |
wodge U |
قطعه |
 |
 |
fragmenting U |
قطعه |
 |
 |
fragments U |
قطعه |
 |
 |
chunks U |
قطعه |
 |
 |
fragment U |
قطعه |
 |
 |
small scale integration U |
قطعه |
 |
 |
panels U |
قطعه |
 |
 |
segmental U |
قطعه قطعه |
 |
 |
snippy U |
قطعه |
 |
 |
item U |
قطعه |
 |
 |
items U |
قطعه |
 |
 |
copyslip U |
قطعه |
 |
 |
pane U |
قطعه |
 |
 |
calligraph U |
قطعه |
 |
 |
chunk U |
قطعه |
 |
 |
trilobation U |
سه قطعه |
 |
 |
snipped U |
قطعه |
 |
 |
stretches U |
قطعه |
 |
 |
snipping U |
قطعه |
 |
 |
panes U |
قطعه |
 |
 |
morceau U |
قطعه |
 |
 |
piece U |
قطعه |
 |
 |
pieces U |
قطعه |
 |
 |
bloc U |
قطعه |
 |
 |
blocs U |
قطعه |
 |
 |
nugget U |
قطعه |
 |
 |
segments U |
قطعه |
 |
 |
snip U |
قطعه |
 |
 |
stretched U |
قطعه |
 |
 |
section U |
قطعه |
 |
 |
sections U |
قطعه |
 |
 |
component U |
قطعه |
 |
 |
components U |
قطعه |
 |
 |
scale U |
قطعه |
 |
 |
lobes U |
قطعه |
 |
 |
lobe U |
قطعه |
 |
 |
slabs U |
قطعه |
 |
 |
goblets U |
قطعه |
 |
 |
slab U |
قطعه |
 |
 |
stretch U |
قطعه |
 |
 |
nuggets U |
قطعه |
 |
 |
internode U |
قطعه |
 |
 |
member U |
قطعه |
 |
 |
goblet U |
قطعه |
 |
 |
members U |
قطعه |
 |
 |
very large scale integration U |
قطعه |
 |
 |
extent U |
قطعه |
 |
 |
part U |
قطعه |
 |
 |
tract U |
قطعه |
 |
 |
blocks U |
قطعه |
 |
 |
plot U |
قطعه |
 |
 |
block U |
قطعه |
 |
 |
line segment U |
قطعه خط |
 |
 |
plank U |
قطعه |
 |
 |
tracts U |
قطعه |
 |
 |
blocked U |
قطعه |
 |
 |
trunk U |
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند |
 |
 |
trunks U |
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند |
 |
 |
resident segment U |
قطعه مقیم |
 |
 |
replacements U |
تعویض قطعه |
 |
 |
quad U |
قطعه سربی |
 |
 |
replacement part U |
قطعه یدکی |
 |
 |
work U |
قطعه کار |
 |
 |
worked U |
قطعه کار |
 |
 |
root segment U |
قطعه ریشهای |
 |
 |
replacement part U |
قطعه جایگزینی |
 |
 |
magnetic component U |
قطعه مغناطیسی |
 |
 |
major assembly U |
قطعه عمده |
 |
 |
clearing block U |
قطعه بازدارنده |
 |
 |
passages U |
تصویب قطعه |
 |
 |
segmentation U |
قطعه بندی |
 |
 |
passage U |
تصویب قطعه |
 |
 |
segmentation U |
قطعه سازی |
 |
 |
lobule U |
قطعه کوچک |
 |
 |
sett U |
قطعه سنگفرش |
 |
 |
lobectomy U |
قطعه برداری |
 |
 |
pericope U |
قطعه منتخب |
 |
 |
equulei U |
قطعه الفرس |
 |
 |
equuleus U |
قطعه الفرس |
 |
 |
lot U |
پارچه قطعه |
 |
 |
lot U |
قطعه زمین |
 |
 |
blocks U |
قطعه زمین |
 |
 |
overlay segment U |
قطعه جایگذاشت |
 |
 |
blocked U |
قطعه زمین |
 |
 |
block U |
قطعه زمین |
 |
 |
pickling U |
قطعه شویی |
 |
 |
parietal lobe U |
قطعه اهیانهای |
 |
 |
part number U |
شماره قطعه |
 |
 |
concertos U |
قطعه موسیقی |
 |
 |
piece part U |
قطعه یک پارچه |
 |
 |
electric component U |
قطعه الکتریکی |
 |
 |
stiffener U |
قطعه تقویتی |
 |
 |
stiffeners U |
قطعه تقویتی |
 |