English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chock U قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shields U صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
shield U صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
drag line U طنای اویزان از بالن هنگام فرود
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
what's the big idea <idiom> U تو مغزت چی میگذرد
it fares well U خوش میگذرد
how fares it ? U چگونه میگذرد
hierarchical communications system U شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
How goes it? U زندگی چطور میگذرد؟
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
to brachiate U از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
blockade runner U شخصی یا ناوی که ازمحاصره دشمن میگذرد
transitory shelter U پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
crupper U تکه چرمی که به پشت زین بسته میشود واز زیر دم اسب میگذرد
birdcage U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
lobation U قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
forkedly U بطور شاخه شاخه
ramify U شاخه شاخه شدن
branches U شاخه شاخه شدن
branch U شاخه شاخه شدن
arborization U شاخه شاخه شدگی
companion part U لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
dog leg U شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
ties U متصل کردن مهار کردن مهار
tie U متصل کردن مهار کردن مهار
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
plate U : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates U : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
thereof=of that U ازان
therefter U ازان پس
away U پس ازان
therefter U پس ازان
afterwards U پس ازان
thence U پس ازان
fasted U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
it is all greek to me U ازان سودرنمیاورم
subsequent to that event U پس ازان رویداد
this is inferior to that U این ازان
therein U ازان حیث
eftsoon U اندکی پس ازان
long a U مدتهاپس ازان
thereafter U بعد ازان
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
next U نزدیک ترین پس ازان
it is pervious to light U روشنایی ازان می گذرد
this is better than that U این ازان بهتراست
bifurcate U چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
dye wood U چوبی که ازان رنگ میگیرند
he is not of that type U ازان قبیل اشخاص نیست
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
wellŠwhat of it? U چه نتیجهای ازان بدست می اید
to gut a book U مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
dice box U پیالهای که طاس را ازان میریزند
fitch U موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
secernent U اندامی که چیزی ازان تراوش کند
feed door U دری که ازان سوخت درکوره میریزند
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
mofette U دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
it savours of revenge U بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
to slit hide into thongs U پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
one's pet aversion U چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
fustic U یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
castle U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fly bane U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
castles U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fly amanita U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly agaric U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
pete cock U شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
redan U استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
to say grace U دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
fritter U قطعه قطعه کردن
fragments U قطعه قطعه کردن
segments U قطعه قطعه کردن
mainland U قطعه اصلی قطعه
fritters U قطعه قطعه کردن
sectional U قطعه قطعه بخشی
segment U قطعه قطعه کردن
fragmenting U قطعه قطعه کردن
fragmentation U قطعه قطعه شدن
fragment U قطعه قطعه کردن
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
special vertict U رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
gopher wood U چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
ballast U وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
helmcloud U ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
muslin U یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
grey matter U بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
controlling U مهار
braced U مهار
anchor U مهار
controls U مهار
guide rope U مهار
anchoring U مهار
frenum U مهار
span U مهار
make fast U مهار
halters U مهار
halter U مهار
restraint U مهار
restraints U مهار
brace U مهار
control U مهار
chucking U مهار
anchors U مهار
unbridle U بی مهار
belaying pin U مهار
bearing rein U مهار
spanned U مهار
spanning U مهار
spans U مهار
guys U مهار
bond U مهار
chainage U مهار
anchorages U مهار
guy U مهار
anchorage U مهار
receding leg U شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
floating fender U زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
calibrated orifice U سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
edge detection U اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
stayband U حلقه مهار
tie rod U میل مهار
clamps U مهار کردن
chucks U مهار کردن
clamped U مهار کردن
arresting sheave U پل مهار هواپیما
restrained U مهار شده
clamping U مهار کردن
stayed U تکیه مهار
ball control U مهار توپ
gripping jaw U فک مهار کننده
chucked U مهار کردن
anchor pole U دیرک مهار
raker U تیر مهار
knee-brace U مهار زانویی
bollards U میله مهار
sag rod U مهار عرضی
sagrod U مهار عرضی
angle-tie U مهار گوشه
angle-tie U مهار قطری
guy wire U سیم مهار
bollard U میله مهار
prony brake U مهار پرونی
holdfast U مهار گیر
knee brace U مهار زانوئی
bollard U تیر مهار
chuck U مهار کردن
anchor rod U میل مهار
foot trap U مهار توپ با کف پا
topping lift U مهار بالایی
tawie U سست مهار
mooring buoy U بویه مهار
daedman U مهار وزنی
drogue U مهار چتری
bridles U مهار ناو
bridled U زنجیر مهار
bridled U مهار ناو
bridle U زنجیر مهار
bridle U مهار ناو
tractable U سست مهار
controlled U مهار شده
uncontrolled U مهار نشده
chucking U مهار کردن
span wire U سیم مهار
cross brace U مهار عرضی
clamp U مهار کردن
electrical shant U مهار برقی
mooring line U سیم مهار
martingale U مهار جلو
stay U تکیه مهار
wiring harness U مهار سیم
bridling U زنجیر مهار
bridling U مهار ناو
mooring swivel U مدور مهار
mooring rope U طناب مهار
mooring pendant U سیم مهار
mooring ring U حلقه مهار
bridles U زنجیر مهار
logogram U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logograph U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com