Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
observation sector
U
قطاع دیدبانی
observing sector
U
قطاع دیدبانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
night vision
U
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
flank observation
U
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
voussoir archstone
U
قطاع
sectors
U
قطاع
sector
U
قطاع
bad sector
U
قطاع بد
spherical sector
U
قطاع کروی
arc of fire
U
قطاع اتش
elevation circle
U
قطاع درجه
elevating arc
U
قطاع درجه
disk sector
U
قطاع دیسک
sector
U
قطاع دایره
bad sector
U
قطاع خراب
sectors
U
قطاع دایره
hard sector
U
قطاع سخت افزاری
racked
U
قطاع دندانه دار
racks
U
قطاع دندانه دار
wracked
U
قطاع دندانه دار
wracks
U
قطاع دندانه دار
rack
U
قطاع دندانه دار
bandit
U
راهزن قطاع الطریق
bandits
U
راهزن قطاع الطریق
elevating arc
U
قطاع حرکت ارتفاع
sector interleave factor
U
عامل جاگذاری قطاع
sector of fire
U
قطاع اتش منطقه تیراندازی
sectors
U
منطقه ماموریت قطاع اتش
sectorial
U
مربوط به قطاع دایره برش
sector
U
منطقه ماموریت قطاع اتش
worm and sector sleering
U
چرخ دنده ی حلزونی و قطاع فرمان
soft sector
U
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
hard sectored
U
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
observation
U
دیدبانی
espial
U
دیدبانی
observations
U
دیدبانی
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
observation post
U
پست دیدبانی
bilateral observation
U
دیدبانی دوجانبه
bilateral observation
U
دیدبانی مضاعف
observing sector
U
منطقه دیدبانی
astronomic observation
U
دیدبانی نجومی
radar quardship
U
دیدبانی بارادار
visual observation
U
دیدبانی با چشم
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
ground observation
U
دیدبانی زمینی
watch tower
U
برج دیدبانی
flank observation
U
دیدبانی جناحی
visual observation
U
دیدبانی بصری
army of observation
U
عده دیدبانی
observed
U
دیدبانی کردن
neglecting
U
دیدبانی نکنید
beacons
U
برج دیدبانی
loopholes
U
سوراخ دیدبانی
neglects
U
دیدبانی نکنید
beacon
U
برج دیدبانی
watchtowers
U
برج دیدبانی
report
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دیدبانی
loophole
U
سوراخ دیدبانی
observing
U
دیدبانی کردن
observe
U
دیدبانی کردن
observation
U
دیدبانی اتش
observes
U
دیدبانی کردن
air observation
U
دیدبانی هوایی
aerial observation
U
دیدبانی هوایی
neglect
U
دیدبانی نکنید
reports
U
گزارش دیدبانی
neglected
U
دیدبانی نکنید
observations
U
دیدبانی اتش
watchtower
U
برج دیدبانی
tog method
U
روش دیدبانی محوری
radar beacon
U
برج دیدبانی رادار
snooper scope
U
دوربین تعقیب و دیدبانی
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
pilothouse
U
اطاق دیدبانی کشتی
optical
U
مربوط به دیدبانی بصری
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
observed fire
U
تیر دیدبانی شده
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
astronomic station
U
ایستگاه دیدبانی نجومی
apex angle
U
زاویه راسی دیدبانی
air spot
U
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
tog method
U
روش دیدبانی در خط توپ هدف
folded optics
U
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
spotting
U
دیدبانی کردن دید زدن
weather observation
U
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
observed chart
U
طرح تیر دیدبانی شده
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
spotting
U
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot
U
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
spotting line
U
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
spotting charge
U
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
pibal
U
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested
U
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
U
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
observation
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observations
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
screens
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com