Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to off an agreement
U
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
discharge of contract
U
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
for your information
U
برای اگاهی شما
notifying
U
اگاهی دادن
informing
U
اگاهی دادن
notifies
U
اگاهی دادن
notified
U
اگاهی دادن
informs
U
اگاهی دادن
apprise
U
اگاهی دادن
apprises
U
اگاهی دادن
apprising
U
اگاهی دادن
notify
U
اگاهی دادن
inform
U
اگاهی دادن
to give the alarm
U
اگاهی دادن
to give notice
U
اگاهی دادن
to give to understand
U
اگاهی دادن
to give intelligence
U
اگاهی دادن
foretell
U
ازپیش اگاهی دادن
foretelling
U
ازپیش اگاهی دادن
foretells
U
ازپیش اگاهی دادن
signals
U
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
briefed
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
brief
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
forecast
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasts
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
wrming message
U
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitations
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
uberstreichen
U
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
realizing the palette
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
defaulting
U
قراردادی
contractual
U
قراردادی
default
U
قراردادی
conventional
U
قراردادی
based on a contract
U
قراردادی
defaulted
U
قراردادی
bespoken
U
قراردادی
arbitrary
U
قراردادی
contracted
U
قراردادی
bespoke
U
قراردادی
defoult
U
قراردادی
advice code
U
کد قراردادی
defaults
U
قراردادی
convention
U
ائین قراردادی
conventions
U
ائین قراردادی
arbitrarily
U
بطور قراردادی
contracted weaver
U
بافنده قراردادی
agreed point
U
نقطه قراردادی
agreement water rate
U
نرخ قراردادی اب
To conclude an agreement (contract).
U
قراردادی بستن
unconventional
U
غیر قراردادی
formal charge
U
بار قراردادی
arbitrary
U
دلبخواه قراردادی
prosign
U
علامت قراردادی
conventional current
U
جریان قراردادی
convectional current
U
جریان قراردادی
code
U
نشانه قراردادی
contractual relationship
U
رابطه قراردادی
contractual liability
U
مسئوولیت قراردادی
phonetic alphabet
U
کلمات قراردادی مخابراتی
conventional programming
U
برنامه نویسی قراردادی
legal assistance
U
علایم قراردادی نقشه
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
hit and miss
<idiom>
U
ناخوشآیند ،غیر قراردادی
military symbols
U
علایم قراردادی نظامی
enter into an agreement
U
قراردادی را منعقد کردن
base symbol
U
علایم قراردادی مبنا
award a contract
U
قراردادی را واگذار کردن
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to enter into an agreement
U
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
advice code
U
کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
creation of contractual tie
U
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
taxi squadder
U
بازیگر عضو گروه قراردادی
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
all in contract
U
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
default font
U
فونت پیش فرض یا قراردادی
taxiing
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
default setting
U
تنظیم پیش فرض یا قراردادی
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
conventionality
U
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxi
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
lawn sprinkler
U
برای چمن اب دادن
taxi squad
U
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionalist
U
کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
microsoft
U
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
sancify
U
برای امرمقدسی تخصیص دادن
timed
U
وقت قرار دادن برای
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
phew
U
برای نشان دادن بیزاری
time
U
وقت قرار دادن برای
smoothing or smoothed varnish
U
لاک برای جلا دادن
to atone for something
U
کفاره دادن برای چیزی
to make amends for something
U
کفاره دادن برای چیزی
phew
U
برای نشان دادن بی تابی
times
U
وقت قرار دادن برای
conventionally
U
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract
U
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
ideas
U
اگاهی
intelligence
U
اگاهی
perceptions
U
اگاهی
notices
U
اگاهی
noticing
U
اگاهی
mindfulness
U
اگاهی
perception
U
اگاهی
conizance
U
اگاهی
noticed
U
اگاهی
awareness
U
اگاهی
consciousness
U
اگاهی
notice
U
اگاهی
consciousness
U
حس اگاهی
monition
U
اگاهی
advertisements
U
اگاهی
information
U
اگاهی
idea
U
اگاهی
conscious mind
U
حس اگاهی
intimations
U
اگاهی
informational
U
اگاهی
acquaintances
U
اگاهی
inkling
U
اگاهی
appreciation
[awareness]
U
حس اگاهی
awareness
U
حس اگاهی
knowledge
U
اگاهی
cogency
U
اگاهی
intimation
U
اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
U
حس اگاهی
i.e.
U
اگاهی
authorizing
U
اجازه دادن برای انجام کاری
garden engine
U
اب پاش تلمبهای برای اب دادن باغ
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to bleed for one's country
U
برای میهن خود خون دادن
authorize
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorises
U
اجازه دادن برای انجام کاری
irresponsiveness
U
عدم امادگی برای پاسخ دادن
authorising
U
اجازه دادن برای انجام کاری
to empower somebody to do something
U
اختیار دادن به کسی برای کاری
authorizes
U
اجازه دادن برای انجام کاری
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
put someone in the picture
<idiom>
U
شرایط را شرح دادن برای کسی
to have done
U
برای کسی
[دیگر]
انجام دادن
benchrest
U
سکو برای تکیه دادن تیرانداز
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
deal
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
yellow dog contract
U
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
criminal investigation department
U
اداره اگاهی
knowledge base
U
پایگاه اگاهی
transinformation
U
اگاهی متقابل
advertisers
U
اگاهی دهنده
knowledge domain
U
قلمرو اگاهی
the infinitive mood
U
مصدر اگاهی
class consciousness
U
اگاهی طبقهای
knowledge engineer
U
مهندسی اگاهی
knowlege representation
U
نمایش اگاهی
monitored
U
اگاهی دهنده
to come to know
U
اگاهی یافتن
monitor
U
اگاهی دهنده
foreknowledge
U
اگاهی از پیش
information theory
U
نظریه اگاهی
informatory
U
اگاهی بخش
meta knowledge
U
اگاهی غیرنمادین
precognition
U
پیش اگاهی
auguries
U
پیش اگاهی
group consciousness
U
اگاهی گروهی
augury
U
پیش اگاهی
letter of a
U
اگاهی نامه
conversancy
U
اگاهی کامل
learns
U
اگاهی یافتن
learn
U
اگاهی یافتن
monitors
U
اگاهی دهنده
the d. poliee
U
اداره اگاهی
foredknowlege
U
اگاهی از پیش
informant
U
اگاهی دهنده
forebedement
U
اگاهی از پیش
awakened
U
اگاهی یافته
informants
U
اگاهی دهنده
advertiser
U
اگاهی دهنده
coconsciousness
U
اگاهی ثانوی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com