Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fairway
U
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways
U
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
closed jet tunnel
U
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
quatrefoil
U
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
rosette border
U
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Other Matches
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
in full
U
کاملا
hand and foot
U
کاملا
teetotally
U
کاملا
exactly
U
کاملا
perfectly
U
کاملا"
replete
U
کاملا پر
in its entirety
U
کاملا
open-and-shut
U
کاملا
whole hog
U
کاملا
de-
U
کاملا
thoroughly
U
کاملا"
entirely
U
کاملا
jam-packed
U
کاملا پر
stone deaf
U
کاملا کر
spankings
U
کاملا
thru
U
کاملا
sopping
U
کاملا
scot ant lot
U
کاملا
open and shut
U
کاملا
to the quick
U
کاملا
to the full
U
کاملا
intoto
U
کاملا
richly
U
کاملا"
partitur
U
کاملا
partitura
U
کاملا
spanking
U
کاملا
root and branch
U
کاملا
to a t
U
کاملا
to a turn
U
کاملا
to perfection
U
کاملا
smack
U
کاملا
smacked
U
کاملا
totally
U
کاملا
smacks
U
کاملا
by all means
<adv.>
U
کاملا
well
<adv.>
U
کاملا
altogether
U
کاملا
egregiously
U
کاملا
fully
U
کاملا
absolutely
<adv.>
U
کاملا
comprehensive
<adv.>
U
کاملا
brand new
U
کاملا نو
to its full extent
<adv.>
U
کاملا
quite
U
کاملا
all around
U
کاملا
wholly
U
کاملا
absolutely dry
کاملا
sound
U
کاملا
absolutely
U
کاملا"
sounds
U
کاملا
utterly
U
کاملا
completely
<adv.>
U
کاملا
purely
U
کاملا"
sounded
U
کاملا
quite
[completely, perfectly]
<adv.>
U
کاملا
definitely
<adv.>
U
کاملا
soundest
U
کاملا
point device
U
کاملا راست
armed to the teeth
U
کاملا` مسلح
span new
U
کاملا تازه
stone blind
U
کاملا کور
stone broke
U
کاملا ورشکست
full-suspension
<adj.>
U
کاملا معلق
air dry
U
کاملا خشک
wide-awake
U
کاملا بیدار
head over heels
<idiom>
U
کاملا ،عمیقا
fit like a glove
<idiom>
U
کاملا مناسب
wide awake
U
کاملا بیدار
outright
U
کاملا بیدرنگ
outrightly
U
کاملا بیدرنگ
kaput
U
کاملا شک ست خورده
dead center
<idiom>
U
کاملا وسط
dead as a doornail
<idiom>
U
کاملا مرده
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
to a T
<idiom>
U
کاملا،دقیقا
due
U
درست کاملا"
chock-a-block
U
کاملا کشیده
chock-a-block
U
کاملا افراشته
absolute dry
U
کاملا" خشک
four-square
U
کاملا مربع
zonked
U
کاملا خسته
bang on
U
کاملا درستوصحیح
inextenso
U
کاملا بلند
come full circle
<idiom>
U
کاملا برعکس
down to the ground
U
ازهرحیث کاملا
perfectly elastic
U
کاملا با کشش
dead even
U
کاملا مساوی
fitting allowance
U
کاملا" اندازه
evolute
U
کاملا روییده
in all seriousness
<adv.>
U
کاملا جدی
broad a wake
U
کاملا بیدار
quite seriously
<adv.>
U
کاملا جدی
for all the world like
U
کاملا` شبیه
full blown
U
کاملا افراشته
full duplex
U
کاملا" دو رشتهای
identical
U
کاملا" برابر
heavily armed
U
کاملا مسلح
fully automatic
U
کاملا" خودکار
close-ups
U
کاملا افراشته
close-up
U
کاملا افراشته
full duplex
U
کاملا دو رشتهای
close up
U
کاملا افراشته
to be absolutely determined
U
کاملا مصمم بودن
wear out
U
کاملا خسته کردن
he is the very moral
U
کاملا مانند است به
widest
U
پرت کاملا باز
through
U
از اغاز تا انتها کاملا
full duplex channel
U
مجرای کاملا دو رشتهای
wider
U
پرت کاملا باز
wide
U
پرت کاملا باز
to wreck
U
کاملا خراب کردن
It was a complete surprise to me .
U
کاملا" غافلگیر شدم
a whole new ball game
<idiom>
U
یک ماجرای کاملا متفاوت
well-done steak
U
استیک کاملا پخته
birthday suit
<idiom>
U
کاملا لخت وبرهنه
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
That's quite enough.
U
اون کاملا کافیه.
brand new
<idiom>
U
کاملا تازه وجدید
far cry
<idiom>
U
چیزی کاملا متفاوت
In perfect condition (shape).
U
کاملا" صحیح وسالم
in perfect trim
U
کاملا اراسته یا اماده
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
routed
U
کاملا شکست دادن
rout
U
کاملا شکست دادن
absorb
کاملا فرو بردن
ignoramus
U
شخص کاملا بی سواد
perfectly inelastic supply
U
عرضه کاملا بی کشش
perfectly elastic demand
U
تقاضای کاملا با کشش
perfectly elastic supply
U
عرضه کاملا با کشش
utter
U
باعلی درجه کاملا
smashup
U
کاملا خرد شده
uttered
U
باعلی درجه کاملا
utters
U
باعلی درجه کاملا
full-suspension bike
U
دوچرخه کاملا معلق
It's all over.
U
همه اش
[کاملا]
تمام شد.
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
perfectly inelastic demand
U
تقاضای کاملا بی کشش
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
ignoramuses
U
شخص کاملا بی سواد
routs
U
کاملا شکست دادن
engrossed
U
کاملا اشغال شده
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
appressed
U
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
all round
U
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
bright luster
U
صیقل کاری کاملا" براق
unfledged
U
پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
perfecting
U
کاملا درست و بدون غلط
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected
U
کاملا درست و بدون غلط
blasius flow
U
جریان کاملا لایهای تئوریکی
perfect
U
کاملا درست و بدون غلط
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfects
U
کاملا درست و بدون غلط
We know it for a fact that…
U
برایمان کاملا" معلوم است که ...
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
U
کاملا مسلم وقطعی است.
rub out
<idiom>
U
کاملا ویرا کردن ،کشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com