Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
straight
U
قسمت مستقیم
straighter
U
قسمت مستقیم
straightest
U
قسمت مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
backstraight
U
قسمت دراز و مستقیم پیست
Other Matches
dasd
U
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
U
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
U
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
elicitation
U
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights
U
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
leveled
U
مستقیم
straight line
U
خط مستقیم
directs
U
مستقیم
beeline
U
خط مستقیم
attributive
U
مستقیم
levelled
U
مستقیم
straight line code
U
کد خط مستقیم
straightest
U
مستقیم
straight line
U
مستقیم
first-hand
U
مستقیم
straight line code
U
کد مستقیم
direct
<adj.>
U
مستقیم
level
U
مستقیم
directed
U
مستقیم
unintermediate
<adj.>
U
مستقیم
firsthand
U
مستقیم
straighter
U
مستقیم
upstanding
U
مستقیم
on line
U
مستقیم
righting
U
مستقیم
straightish
U
مستقیم
right
U
مستقیم
levels
U
مستقیم
straight
U
مستقیم
bee line
U
خط مستقیم
righted
U
مستقیم
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
direct dye
U
رنگینه مستقیم
direct damage
U
ضرر مستقیم
direct coupling
U
کوپلینگ مستقیم
direct coupling
U
جفتگری مستقیم
direct hits
U
اصابت مستقیم
direct cost
U
هزینه مستقیم
direct conversion
U
تبدیل مستقیم
direct control
U
کنترل مستقیم
direct hit
U
اصابت مستقیم
direct support
U
کمک مستقیم
direct file
U
فایل مستقیم
direct selection
U
انتخاب مستقیم
direct file
U
پرونده مستقیم
direct material
U
مواد مستقیم
direct load
U
بارگذاری مستقیم
direct selling
U
فروش مستقیم
direct lighting
U
روشنایی مستقیم
direct labour
U
دستمزد مستقیم
direct support
U
پشتیبانی مستقیم
direct fire
U
تیر مستقیم
forward resistance
U
مقاومت مستقیم
direct fire
U
اتش مستقیم
forward voltage
U
ولتاژ مستقیم
line storm
U
طوفان مستقیم
as the crow files
U
بخط مستقیم
backstair
U
غیر مستقیم
uniaxial bending
U
خمش مستقیم
intuitions
U
درک مستقیم
intuition
U
درک مستقیم
close supervision
U
نظارت مستقیم
dressings
U
مستقیم کنی
air line
U
خط مستقیم هوایی
indirect
U
غیر مستقیم
direct current
U
جریان مستقیم
ambagious
U
غیر مستقیم
direct taxation
U
مالیات مستقیم
direct tax
U
مالیات مستقیم
direct taxes
U
مالیاتهای مستقیم
d.c
U
جریان مستقیم
dressing
U
مستقیم کنی
direct reading
U
قرائت مستقیم
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
direct relationship
U
وابستگی مستقیم
direct access
U
دسترسی مستقیم
direct access
U
دستیابی مستقیم
direct address
U
نشانی مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
direct processing
U
پردازش مستقیم
direct process
U
فرایند مستقیم
direct pressure
U
فشار مستقیم
hottest
U
خط تلفن مستقیم
rectilinear
U
مستقیم الخط
direct outlet
U
ابگیر مستقیم
spur offtake
U
ابگیر مستقیم
d.c.
U
جریان مستقیم
hotter
U
خط تلفن مستقیم
hot
U
خط تلفن مستقیم
direct aggression
U
پرخاشگری مستقیم
specific cost
U
هزینه مستقیم
airlines
U
خط مستقیم هوایی
wall pass
U
پاس مستقیم
positive relation
U
رابطه مستقیم
video disk
U
دسترسی مستقیم
uncurl
U
مستقیم شدن
through call
U
مکالمه مستقیم
straight edge
U
لبه مستقیم
on line help
U
کمک مستقیم
straight left
U
چپ مستقیم در بوکس
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
straight line
U
بخط مستقیم
airline
U
خط مستقیم هوایی
straightening flute drill
U
مته مستقیم
straight line
U
دارای خط مستقیم
random access
U
دستیابی مستقیم
sonna deung koot
U
دست مستقیم
highroad
U
صراط مستقیم
highroads
U
صراط مستقیم
straight position
U
فرم مستقیم
direct object
U
مفعول مستقیم
aright
U
مستقیم مستقیما
sideway
U
غیر مستقیم
rectiliner
U
مستقیم الخط
directness
U
مستقیم بودن
visual fire
U
تیر مستقیم
proximate
U
بیفاصله مستقیم
proximate cause
U
علت مستقیم
fire
U
شوت محکم و مستقیم
straight bar
U
میل گرد مستقیم
direct quenching
U
سخت گردانی مستقیم
directs
U
: مستقیم معطوف داشتن
staight thrust
U
حمله ساده مستقیم
direct oration
U
گفته یا قول مستقیم
straight blow
U
ضربه مستقیم در بوکس
direct memory access
U
دستیابی مستقیم به حافظه
detour behavior
U
رفتار غیر مستقیم
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
direct measurement
U
اندازه گیری مستقیم
direct reading instrument
U
دستگاه مستقیم خوانی
direct quota tion
U
نقل قول مستقیم
down hill casting
U
ریخته گری مستقیم
helm
U
زاویه سکان از خط مستقیم
direct casting
U
ریخته گری مستقیم
direct addressing
U
ادرس دهی مستقیم
stiff
U
مستقیم چوب شده
helms
U
زاویه سکان از خط مستقیم
stiffer
U
مستقیم چوب شده
stiffest
U
مستقیم چوب شده
direct absorption process
U
فرایند جذب مستقیم
point blank
U
روبه نشان مستقیم
direct addressing
U
نشان دهی مستقیم
fires
U
شوت محکم و مستقیم
fired
U
شوت محکم و مستقیم
direct access method
U
روش دستیابی مستقیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com