Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
standard
U
قسمت ساکن دستگاه
standards
U
قسمت ساکن دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
housing
U
چارچوب قسمت ساکن دستگاه
column grinder
U
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
double housing planner
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
double standard planer
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
Other Matches
boring stay
U
قسمت ساکن مقابل
stator
U
قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
slovak
U
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
stand
U
قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
subassembly
U
قسمت فرعی دستگاه
major assembly
U
قسمت عمده دستگاه
motor unit
U
قسمت موتوروسیله دستگاه موتور
unit assembly
U
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
operations research
U
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
head stock
U
قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
arithmatic unit
U
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
habitant
U
ساکن
static
U
ساکن
lodger
U
ساکن
residing
U
ساکن
lodgers
U
ساکن
dwellings
U
ساکن
abiding
U
ساکن
occupants
U
ساکن
resident
U
ساکن
residents
U
ساکن
statist
U
ساکن
dead
U
ساکن
inert
U
ساکن
stationary
U
ساکن
slack water
U
اب ساکن
waveless
U
ساکن
dwelling
U
ساکن
occupant
U
ساکن
quiescent
U
ساکن
occupier
U
ساکن
stiller
U
ساکن
inmates
U
ساکن
dweller
U
ساکن
occupiers
U
ساکن
still
U
ساکن
abider
U
ساکن
denizen
U
ساکن
denizens
U
ساکن
resting
U
ساکن
inmate
U
ساکن
domiciled
U
ساکن
stilly
U
ساکن
stills
U
ساکن
inhabitant
U
ساکن
stillest
U
ساکن
irenic
U
ساکن
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
freemen
U
ساکن شهر
freeman
U
ساکن شهر
abided
U
ساکن شدن
easterners
U
ساکن مشرق
abides
U
ساکن شدن
Aborigine
ساکن اولیه
quiet
U
ساکن خاموش
quietest
U
ساکن خاموش
northern
U
ساکن شمال
colonised
U
ساکن شدن در
sojourner
U
ساکن موقتی
domiciled in tehran
U
ساکن تهران
abide
U
ساکن شدن
nonresidency
U
غیر ساکن
pekingeses
U
ساکن شهرپکن
pekineses
U
ساکن شهرپکن
stagirite
U
ساکن شهر
peoples
U
ساکن شدن
pekinese
U
ساکن شهرپکن
peopled
U
ساکن شدن
nonresidence
U
غیر ساکن
people
U
ساکن شدن
rest position
U
وضعیت ساکن
rest mass
U
جرم ساکن
colonises
U
ساکن شدن در
peopling
U
ساکن شدن
inhabits
U
ساکن شدن
denizen
U
ساکن کردن
townies
U
ساکن شهر
denizens
U
ساکن کردن
pelagic
U
ساکن دریا
seasider
U
ساکن دریاکنار
calm
U
ساکت ساکن
calmed
U
ساکت ساکن
calmer
U
ساکت ساکن
electrostatics
U
الکتریسیته ساکن
dead load
U
بار ساکن
calmest
U
ساکت ساکن
calming
U
ساکت ساکن
calms
U
ساکت ساکن
inhabiting
U
ساکن شدن
inhabit
U
ساکن شدن
townie
U
ساکن شهر
mountaineer
U
ساکن کوه
mountaineers
U
ساکن کوه
woodsy
U
ساکن جنگل
colonising
U
ساکن شدن در
colonize
U
ساکن شدن در
dwelt
U
ساکن بود
colonized
U
ساکن شدن در
colonizes
U
ساکن شدن در
earthling
U
ساکن جهان
pacific
U
اقیانوس ساکن
colonizing
U
ساکن شدن در
settle
U
ساکن کردن
settles
U
ساکن کردن
easterner
U
ساکن مشرق
silvicolous
U
ساکن جنگل
rusticate
U
ساکن ده شدن
dwelled
U
ساکن بودن
lunarian
U
ساکن ماه
isthmic
U
ساکن تنگه
static electricity
U
برق ساکن
levantine
U
ساکن خاور
isthmian
U
ساکن تنگه
populating
U
ساکن شدن
level point
U
سطح اب ساکن
populates
U
ساکن شدن
populate
U
ساکن شدن
static electricity
U
الکتریسیته ساکن
idle position
U
وضعیت ساکن
libyan
U
ساکن لیبی
steadying
U
ساکن شدن
levanter
U
ساکن خاور
suburbanite
U
ساکن حومه
sylvan
U
ساکن جنگل
dwell
U
ساکن بودن
dwells
U
ساکن بودن
static charge
U
برق ساکن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com