English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
community relations U قسمت روابط عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
Other Matches
public affairs U روابط عمومی
public relations U روابط عمومی
labor relations U روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
civil military relations U روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
general quarters U اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware U ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
general orders U دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose U کارهای عمومی مصارف عمومی
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
relations U روابط
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
ideological relations U روابط ارمانی
space relations U روابط فضایی
economic relations U روابط اقتصادی
industrial relations U روابط صنعتی
disengagement U متارکه روابط
diplomatic relations U روابط دیپلماتیک
diplomatic relations U روابط سیاسی
good relations U روابط حسنه
termed U روابط فصل
terming U روابط فصل
term U روابط فصل
social relations U روابط اجتماعی
communal relationship U روابط ناحیهای
paratactic U فاقد روابط
sexual relations U روابط جنسی
marital relations U روابط زناشویی
financial relations U روابط مالی
rapporchment U تجدید روابط
rupture of diplomatic relations U قطع روابط دیپلماتیک
rupture of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
means end relations U روابط وسیله- هدف
breach of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
interruption of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
interstate relations U روابط بین الدول
severance of diaplomatic relations U قطع روابط سیاسی
phalanstery U روابط تعاونی اجتماعی
come to a rupture U قطع روابط کردن
ideological relations U روابط ایده ئولوژیک
good neigbourly relations U روابط حسن همجواری
flesh and blood <idiom> U روابط نزیک داشتن
industrial relations U روابط کارگر وکارفرما
come to rupture U قطع روابط کردن
break of relations U قطع روابط کردن
rapprochement U ایجاد روابط حسنه
international U وابسته به روابط بین المللی
international economic relations U روابط اقتصادی بین المللی
anthropology U مبحث روابط انسان با خدا
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
internationals U وابسته به روابط بین المللی
amity U روابط حسنه حسن تفاهم
electro magnetism U علم روابط فیزیکی میان
psychophysics U مبحث روابط روان وماده
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
minnesota spacial relations test U ازمون روابط فضایی مینه سوتا
to break off diplomatic relations U روابط دیپلماتیکی را قطع کردن [سیاست]
psychophysical U وابسته بعلم روابط میان تن وروان
to off negotiations U اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
dynamic relation U روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
The sever ones connections ( relation ) with someone . U روابط خود را با کسی قطع کردن
consolidated dining facility U تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
entente U روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes U روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
community relations U روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
pragmatics U مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
ententes cordiales U روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
input output analysis U تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
geopolitic U علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
civil censorship U سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyosystematice U بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
commoners U :عمومی
commoners U عمومی
commonest U عمومی
commonest U :عمومی
general porpose U عمومی
overt U عمومی
common user U عمومی
oecumenical U عمومی
ecumenic U عمومی
generals U عمومی
general U عمومی
widest U عمومی
public U عمومی
generic U عمومی
popular U عمومی
outlines U خط عمومی
outlining U خط عمومی
rife U عمومی
hackneyed U عمومی
wider U عمومی
wide U عمومی
outlined U خط عمومی
common U عمومی
common U :عمومی
universal U عمومی
outline U خط عمومی
the public voice U عمومی
general meeting U گردهمایی عمومی
public schools U مدارس عمومی
secularize U عمومی کردن
public sector U بخش عمومی
secularizes U عمومی کردن
amnesty U عفو عمومی
encyclic U عمومی دوری
public nuisances U مزاحمت عمومی
common user items U اقلام عمومی
secularising U عمومی کردن
secularises U عمومی کردن
secularizing U عمومی کردن
secularized U عمومی کردن
amnesties U عفو عمومی
folkway U طرزفکر عمومی
general cargo U بار عمومی
general concepts U تدبیر عمومی
general damage U خسارت عمومی
general depot U انبار عمومی
general depot U امادگاه عمومی
general education U اموزش عمومی
general equilibrium U تعادل عمومی
general factor U عامل عمومی
general grant U کمک عمومی
general assembly U مجمع عمومی
general amnesty U عفو عمومی
folkway U احساسات عمومی
fourth estate U مطبوعات عمومی
g/a U خسارت عمومی
general ability U توانایی عمومی
general act U سند عمومی
dispensary U داروخانه عمومی
dispensaries U داروخانه عمومی
general allotment U اختصاصات عمومی
overheads U هزینههای عمومی
general intelligence U هوش عمومی
collective call sign U معرف عمومی
general practitioner U پزشک عمومی
common items U قطعات عمومی
common labour U کارگر عمومی
public opinion U افکار عمومی
common language U زبان عمومی
plebiscites U اراء عمومی
common nuisance U اضرار عمومی
common parts U قطعات عمومی
common hardware U قطعات عمومی
common grid U شبکه عمومی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com