English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bellies U قسمت داخلی کمان نزدیک زه
belly U قسمت داخلی کمان نزدیک زه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pole horse U اسب نزدیک به لبه داخلی مسیر
pole sitter U راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
inside U قسمت داخلی
insides U قسمت داخلی
ashi noko U قسمت داخلی کف پا
an palmok U قسمت داخلی ساعد
interior U قسمت داخلی [متن فرش]
jo bolt U نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
bloop U ضربه به توپ به قسمت داخلی محوطه بیس بال
tippet U قسمت کوتاه نخ نازک درانتهای نزدیک به قلاب
forecourt U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
target bow U کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
incretion U ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
bow U کمان کمان هدفگیری
bows U کمان کمان هدفگیری
bowed U کمان کمان هدفگیری
bowing U کمان کمان هدفگیری
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
squawks U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure U ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense U پدافند داخلی پایداری داخلی
squawked U مخابره داخلی ارتباط داخلی
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
sagittarii U کمان
sagittarius U کمان
fiddlestick U کمان
bowed U کمان
fiddle bow U کمان
bows U کمان
arch U : کمان
bowstring U زه کمان
bowing U کمان
spot U کمان
bow U کمان
arch U کمان
arch- U : کمان
arch- U کمان
arcs U کمان
arc U کمان
arches U کمان
arches U : کمان
spots U کمان
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
longbow U کمان بزرگ
included angle of arch U دهانه کمان
central angle of arch U دهانه کمان
cant U کج گرفتن کمان
bowyer U کمان فروش
bowyer U کمان ساز
crossbow U کمان پولادی
circular measure U اندازه کمان
bowing U تعظیم کمان
handbow U کمان تیراندازی
crossbow U کمان زنبورکی
opalesce U مانندرنگین کمان
cross bow U گوله کمان
cross bow U کمان پولادی
cross bow U کمان زنبورکی
cock feather U پر وصل به کمان
bowed U کمان شکاری
bowman U تیرانداز با کمان
bowman U تیرانداز کمان کش
bowing U کمان شکاری
longbows U کمان بزرگ
crossbows U کمان صلیبی
crossbows U کمان پولادی
bend U کمان خمش
bow and arrow U تیر و کمان
bows U کمان شکاری
arblast U کمان زنبورکی
atabalist U کمان زنبورکی
arch of corti U کمان کورتی
crossbow U کمان صلیبی
arch thrust U رانش کمان
bare bow U کمان لخت
arches U چفت کمان
arch- U چفت کمان
bows U تعظیم کمان
arch U چفت کمان
bow weight U وزن کمان
crossbows U کمان زنبورکی
bowed U تعظیم کمان
rainbows U رنگین کمان
power hacksaw U کمان اره
reflex arc U کمان بازتاب
to feel any one's pulse U کمان کردن
to bend or draw the bow U کمان کشیدن
rainbow U رنگین کمان
saw frame U کمان اره
swede saw U اره کمان
swede saw U کمان اره
sunbow U رنگین کمان
string picture U روزنه کمان
straight bow U کمان راست
stacked bow U کمان باریک
nock U جای زه کمان
archer U تیرانداز با کمان
iris U رنگین کمان
irises U رنگین کمان
bow U تعظیم کمان
bow U کمان شکاری
archers U تیرانداز با کمان
long bow U کمان دستی
faces U شکم کمان
face U شکم کمان
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
throttle U عبور قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
bow hunting U شکار با تیر و کمان
bow hunter U شکارچی با تیر و کمان
bow fishing U ماهیگیری با تیر و کمان
bow arm U بازویی که کمان را می گیرد
arc length U طول کمان [ریاضی]
limbs U هرکدام از طرفین کمان
limb U هرکدام از طرفین کمان
slingshot [American E] U تیر و کمان قلابسنگی
catapult [British E] U تیر و کمان سنگی
slingshot [American E] U تیر و کمان سنگی
sounding boards U کمان ویولن وتار
bowstring U ریسمان دار زه کمان
sounding board U کمان ویولن وتار
archery U تیراندازی با تیر و کمان
crossbow man U کمانگیر با کمان صلیبی
nock U شکاف انتهای کمان
frame of hachsaw U کمان اره چکی
catapult [British E] U تیر و کمان قلابسنگی
great circle route U کمان دایره عظیمه
anchors U کشیدن زه کمان تاصورت
string fingers U سه انگشتی که زه کمان را می کشند
anchoring U کشیدن زه کمان تاصورت
anchor U کشیدن زه کمان تاصورت
vans U کمان سینه ناو
van U کمان سینه ناو
fogbow U رنگین کمان حاصل از مه
soundboard U کمان ویولن وتار
frame U قاب چارچوب کمان
to bend or draw the bow U کمان را چله کردن
rectification of a curve U طول کمان [ریاضی]
iridescence U نمایش رنگین کمان
iridescency U نمایش رنگین کمان
understrung U فاصله زه تا دستگیره کمان
string U مربی خم کردن کمان و بستن زه
circular grooving saw U کمان اره ویژه شیار
serving U پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
full draw U کشیدن زه کمان بطور کامل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com