Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
purchasing department
U
قسمت خرید
purchasing office
U
قسمت خرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
order
U
خرید سفارش خرید
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
buy
U
خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
bond servant
U
زر خرید
buys
U
خرید
underwrite
U
خرید
underwrites
U
خرید
buying
U
خرید
procurement
U
خرید
underwritten
U
خرید
purchasing
U
خرید
underwrote
U
خرید
shopping
U
خرید
purchases
U
خرید
purchased
U
خرید
purchase
U
خرید
underwriting
U
خرید
dear bought
U
گران خرید
local purchase
U
خرید محلی
short covering
U
پیش خرید
local procurement
U
خرید محلی
real estate
U
خرید زمین
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
oniomania
U
جنون خرید
lump sum purchase
U
خرید یکجا
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
futures exchange
U
خرید اتی
open purchase
U
خرید ازاد
local purchase
U
خرید از محل
to make a purchase
U
خرید کردن
hire purchase
U
خرید اقساطی
credit purchase
U
خرید نسیه
counter purchase
U
خرید متقابل
lump sum purchase
U
خرید کلی
conditions of purchase
U
شرایط خرید
coemption
U
خرید کل محصول
monopsony
U
انحصار خرید
monopolist
U
انحصار خرید
field buying
U
خرید در صحرا
regional purchase
U
خرید محلی
business
U
خرید یا فروش
businesses
U
خرید یا فروش
purchasing patterns
U
الگوی خرید
purchasing officer
U
مسئول خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
forward purchase
U
خرید سلف
forward purchase
U
پیش خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
purchase rate
U
نرخ خرید
forward purchasing
U
پیش خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
redemption yield
U
بازده خرید
rebuy
U
خرید مکرر
procurement cycle
U
دوره خرید
purchasing power
U
قدرت خرید
purchasing power
U
توان خرید
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
purchase order
U
دستور خرید
purchase order
U
سفارش خرید
dealing
U
خرید و فروش
purchase requisition
U
درخواست خرید
buying rate
U
نرخ خرید
shopping cart
U
گاری خرید
acquisition authority
U
اجازه خرید
cornering
U
خرید یکجا
advance purchase
U
خرید سلف
corners
U
خرید یکجا
corner
U
خرید یکجا
achate
U
عقیق خرید
bulk buying
U
خرید فله
bid
U
پیشنهاد خرید
bids
U
پیشنهاد خرید
buyer's market
U
بازار خرید
buys
U
خرید کردن
buy
U
خرید کردن
redemption
U
باز خرید
bargain
U
خرید ارزان
shopping basket
U
سبد خرید
buying and selling
U
خرید و فروش
buyers market
U
بازار خرید
purchasable
U
باب خرید
buying price
U
قیمت خرید
nundination
U
خرید و فروش
blanket buying
U
خرید کلی
handle
U
خرید و فروش کردن
purchase
U
خرید خریداری کردن
purchased
U
خرید خریداری کردن
shopped
U
کارخانه خرید کردن
purchases
U
خرید خریداری کردن
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
handles
U
خرید و فروش کردن
on approval
U
خرید کالا به شرط
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
overbuy
U
در خرید افراط کردن
open indent
U
سفارش خرید باز
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
demands
U
تقاضای خرید کالا
demanded
U
تقاضای خرید کالا
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
furriery
U
خرید وفروش خز خزدوزی
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
demand
U
تقاضای خرید کالا
home trade
U
خرید وفروش داخلی
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
income effect
U
تناسب خرید با درامد
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
credit
U
خرید وفروش اعتباری
credited
U
خرید وفروش اعتباری
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
credits
U
خرید وفروش اعتباری
the longs
U
پیش خرید کنندگان
blanket buying
U
خرید بصورت عمده
salable
U
قابل خرید معاملهای
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
saleable
U
قابل خرید معاملهای
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
stock trading
U
خرید و فروش سهام
automated purchasing
U
خرید بصورت اتوماتیک
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
hedge
U
خرید و فروش تامینی
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
shop
U
کارخانه خرید کردن
call option
U
خرید به شرط خیار
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
value for money
U
قدرت خرید پول
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
hedged
U
خرید و فروش تامینی
shops
U
کارخانه خرید کردن
buy in advance
U
پیش خرید کردن
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
real account
U
حساب خرید املاک
hedging
U
خرید و فروش تامینی
hedges
U
خرید و فروش تامینی
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
circulating medium
U
وسیله انتقال قدرت خرید
bargain
U
قرارداد معامله خرید ارزان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com