Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
standing part
U
قسمت ثابت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
constant speed drive
U
چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
fixed spool
U
قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
standing part
U
قسمت ثابت تاکل
stator
U
قسمت ثابت ماشین یامولد
Other Matches
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
fixes
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
settled
U
ثابت
fixed
U
ثابت
fixes
U
ثابت
leger or ledger
U
ثابت
permanent
U
ثابت
stable
U
ثابت
stables
U
ثابت
fixed bridge
U
پل ثابت
stationary
U
ثابت
fiducial
U
ثابت
rugged
U
ثابت
immovable
U
ثابت
changeless
U
ثابت
firm
U
ثابت
firmer
U
ثابت
firmest
U
ثابت
firms
U
ثابت
disputeless
U
ثابت
incommutable
U
ثابت
equable
U
ثابت
unshaken
U
ثابت
indelible
U
ثابت
pegged
U
ثابت
static
U
ثابت
loyal
U
ثابت
true
U
ثابت
truer
U
ثابت
resolute
U
ثابت
truest
U
ثابت
standstill
U
ثابت
hard and fast
U
ثابت
inalterable
U
ثابت
solid
U
ثابت
steadier
U
ثابت تر
undeviating
<adj.>
U
ثابت
unswerving
<adj.>
U
ثابت
steady
U
ثابت
established
U
ثابت
fixing
U
ثابت
constant
U
ثابت
invariable
U
ثابت
patting
U
ثابت
patted
U
ثابت
steadies
U
ثابت
steadiest
U
ثابت
steadying
U
ثابت
pat
U
ثابت
pats
U
ثابت
thetical
U
ثابت
constants
U
ثابت
thetic
U
ثابت
sustain
U
ثابت
specifics
U
ثابت
specific
U
ثابت
sustains
U
ثابت
sustained
U
ثابت
solids
U
ثابت
steadied
U
ثابت
fix
U
ثابت
fixed capacitor
U
خازن ثابت
fixed budget
U
بودجه ثابت
fixed capital
U
سرمایه ثابت
fixed point
U
ممیز ثابت
dielectric constant
U
ثابت دی الکتریک
constant voltage
U
ولتاژ ثابت
fixed condenser
U
خازن ثابت
constatnt
U
مقدار ثابت
curie constant
U
ثابت کوری
costant load
U
بار ثابت
fixed format
U
قابل ثابت
fixed casement
U
قاب ثابت
fixed costs
U
هزینههای ثابت
evidence
U
ثابت کردن
decay constant
U
ثابت تباهی
constant speed
U
سرعت ثابت
poise
U
ثابت واداشت ن
fixed davit
U
جرثقیل ثابت
fixed field
U
میدان ثابت
fixed ersistor
U
مقاومت ثابت
fixed
U
ثابت شده
figurative constant
U
ثابت تلویحی
firm offer
U
پیشنهاد ثابت
fixed ammunition
U
مهمات ثابت
fixed area
U
ناحیه ثابت
fixed asset
U
دارائی ثابت
fixed disk
U
دیسک ثابت
fixed echo
U
اکوی ثابت
field constant
U
ثابت میدان
fixed head
U
با نوک ثابت
fixed income
U
درامد ثابت
disintegration constant
U
ثابت تلاشی
fixed pivot
U
لولای ثابت
dissociation constant
U
ثابت تفکیک
fixed beam
U
تیر ثابت
electric constant
U
ثابت الکتریکی
fixed assets
U
دارائیهای ثابت
fixed light
U
چراغ ثابت
fixed length
U
با درازای ثابت
fixed inputs
U
منابع ثابت
fixed inputs
U
نهادههای ثابت
equilibrium constant
U
ثابت تعادل
fixed assets
U
داراییهای ثابت
proves
U
ثابت کردن
fixes
U
ثابت ماندن
fixes
U
ثابت شدن
fix
U
ثابت کردن
fix
U
ثابت ماندن
fix
U
ثابت شدن
flat-footed
U
ثابت قطعی
fixes
U
ثابت کردن
fixation
U
ثابت کردن
fixations
U
ثابت کردن
fixative
U
ثابت کننده
standpoints
U
نقطه ثابت
standpoint
U
نقطه ثابت
flat footed
U
ثابت قطعی
constants
U
مقدار ثابت
demonstrated
U
ثابت کردن
parameters
U
مقدار ثابت
parameters
U
ضریب ثابت
demonstrate
U
ثابت کردن
bedding
U
ثابت سازی
veterans
U
ثابت استوار
veteran
U
ثابت استوار
punctual
U
ثابت در یک نقطه
parameter
U
ضریب ثابت
parameter
U
مقدار ثابت
demonstrates
U
ثابت کردن
constants
U
ثابت دایمی
constants
U
عدد ثابت
constants
U
ثابت قدم
constant
U
مقدار ثابت
constant
U
ثابت دایمی
constant
U
عدد ثابت
constant
U
ثابت قدم
demonstrating
U
ثابت کردن
staid
U
ارام ثابت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com