Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ageum son
U
قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outpart
U
قسمت بیرونی یا دوردست
the crown of the teeth
U
قسمت بیرونی دندان
toa
U
قسمت بیرونی سر چوب
mittens
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
fingerprint
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
dooryard
U
بیرونی
cortical
U
بیرونی
out
<adv.>
U
بیرونی
outdoor
U
بیرونی
out door
U
بیرونی
bakkat
U
بیرونی
external
U
بیرونی
extern
U
بیرونی
externals
U
بیرونی
exteriors
U
بیرونی
exterior
U
بیرونی
outer
U
بیرونی
outward
U
بیرونی
extrinsic
U
بیرونی خارجی
external socket
پریز بیرونی
extrinsic values
U
ارزشهای بیرونی
outer shell electron
U
الکترون بیرونی
physiognomy
U
چهره بیرونی
physiognomies
U
چهره بیرونی
outside
U
در بیرون بیرونی
bailey
U
دیوار بیرونی
the crown of the teeth
U
دندان بیرونی
outsides
U
در بیرون بیرونی
arbor support
U
یاطاقان بیرونی
foreign
U
بیرونی ناجور
base-court
U
حیات بیرونی
extrados springing line
U
پاطاق بیرونی
outwall
U
دیوار بیرونی
acrotic
U
بیرونی خارجی
bailey
U
باروی بیرونی
external force
U
نیروی بیرونی
outworld
U
جهان بیرونی
chorion
U
پرده بیرونی جنین
outgoing traffic
U
جاده به راستای بیرونی
outwards
U
بطرف خارج بیرونی
over
U
بیرونی شفا یافتن
over-
U
بیرونی شفا یافتن
outed
U
فاش شدن بیرونی
base court
U
حیاط بیرونی یاعقبی
out-
U
فاش شدن بیرونی
rind
U
پوسته بیرونی هرچیزی
scarf skin
U
پوشش یاغلاف بیرونی
rinds
U
پوسته بیرونی هرچیزی
outer shell electron
U
الکترون لایه بیرونی
out
U
فاش شدن بیرونی
horn-work
U
[استحکامات بیرونی با دو سنگر]
outer work function
U
انرژی خروج بیرونی
externally heated arc
U
قوس گرمیونایی بیرونی
outside influence
U
نفوذ بیرونی یا خارجی
outward
U
بطرف خارج بیرونی
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
exteriority
U
حالت بیرونی یافاهری دلبستگی به
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
geophysics
U
علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
outer ear
U
گوش بیرونی
[کالبد شناسی بدن انسان]
labrum
U
لب زیرین بند پائیان لبه بیرونی صدف لب
external ear
U
گوش بیرونی
[کالبد شناسی بدن انسان]
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
dactyl
U
انگشت
adactylous
U
بی انگشت
fingers
U
انگشت
digits
U
انگشت
digit
U
انگشت
finger
U
انگشت
monodactylous
U
تک انگشت
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
syndacty
U
چسبیده انگشت
dactylitis
U
اماس انگشت
dactyloscopy
U
انگشت نگاری
agnail
U
میخچهء پا یا انگشت پا
pollex
U
انگشت شست
conspicuous
U
انگشت نما
index fingers
U
انگشت نشان
index finger
U
انگشت نشان
gazing stock
U
انگشت نما
five finger
U
پنج انگشت
ring fingers
U
انگشت انگشتر
toenail
U
ناخن انگشت پا
notoriety
U
انگشت نمایی
ring finger
U
انگشت انگشتر
finger print
U
اثر انگشت
rule of thumb
U
حساب انگشت
potentilla
U
پنج انگشت
pinky
U
انگشت کوچک
finger mark
U
اثر انگشت
finger
U
انگشت زدن
knuckle
U
بند انگشت
knuckles
U
بند انگشت
egregious
U
انگشت نما
soon koot
U
نوک انگشت
soleprint
U
انگشت نگاری از پا
fingerprints
U
اثر انگشت
digitiform
U
انگشت مانند
phalange
U
بند انگشت
fingered
U
انگشت مانند
fingered
U
انگشت دار
fingers
U
انگشت زدن
digitate
U
انگشت دار
pinkie
U
انگشت کوچک
toenails
U
ناخن انگشت پا
dactylagraphy
U
انگشت نگاری
medius
U
انگشت وسطی
fingering
U
استفاده از انگشت
fingerprint
U
اثر انگشت
medius
U
انگشت میان
fingertips
U
نوک انگشت
fingertip
U
نوک انگشت
fingerprinted
U
اثر انگشت
middle finger
U
انگشت میان
fingerprinting
U
اثر انگشت
finger painting
U
نقاشی با انگشت
forefinger
U
انگشت نشان
the ring finger
U
انگشت حلقه
the little finger
U
انگشت کهین
forefingers
U
انگشت شهادت
the middle finger
U
انگشت میانه
the first or index finger
U
انگشت نشان
sawison keut
U
نوک دو انگشت
forefingers
U
انگشت نشان
forefinger
U
انگشت شهادت
little fingers
U
انگشت کوچک
the first or index finger
U
انگشت شهادت
cinqfoil
U
پنج انگشت
marplot
U
انگشت به شیر زن
cinquefoil
U
پنج انگشت
to become a byword
U
انگشت نماشدن
finger thumb opposition
U
تقابل شست و انگشت
polydactyl
U
چند انگشتی پر انگشت
phalange
U
استخوان انگشت یاپنجه
notoriously
U
بطور انگشت نما
proverbialize
U
انگشت نما کردن
nose-picking
U
انگشت کردن در بینی
finger print department
U
اداره انگشت نگاری
finger play
U
استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger mark
U
با انگشت چرک کردن
tap the door with your fingers
U
انگشت بزنید بدر
finger glass
U
فرف انگشت شوئی
index
U
نمودار انگشت سبابه
pettitoes
U
چیز بی ارزش انگشت پا
indexes
U
نمودار انگشت سبابه
ring fingers
U
انگشت چهارم دست چپ
little finger
U
انگشت کوچک دست
to run over
U
تند انگشت گذاشتن
phalanges
U
استخوان انگشت گروه
finger tapping
U
ضربه زنی با انگشت
To take fingerprints.
U
انگشت نگاری کردن
To finger something.
U
به چیزی انگشت زدن
lumbrical
U
ماهیچه انگشت یا پنجه
the little finger
U
انگشت کوچک کلنج
knucklebone
U
استخوان بند انگشت
ring finger
U
انگشت چهارم دست چپ
pinkie
U
انگشت کوچک دست
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
hitsu shiubi
U
مفصل انگشت وسط
indexed
U
نمودار انگشت سبابه
flagrant
U
انگشت نما رسوا
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com