English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
partitioning U قسمت بندی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
divisions U قسمت دسته بندی
division U قسمت دسته بندی
benthic division U قسمت بندی لایههای دریا
basic partitioned access method U روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
general store U فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
clerastory [ey] U [بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
overstorey U [بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
clerestory [ey] U [بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
pratitioned data set U مجموعه دادههای جزء بندی شده یا قسمت شده
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
divide U قسمت کردن
partition U قسمت کردن
sects U قسمت کردن
divides U قسمت کردن
partitions U قسمت کردن
sect U قسمت کردن
pouf U قسمت پف کردن
whack up U قسمت کردن
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
tierce U به سه قسمت تقسیم کردن
subdevice U قسمت کردن مجدد
departmentalize U بچند قسمت کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
To do something slapdash. U کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix U سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
trims U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
trim U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
underpins U پی بندی کردن
underpinned U پی بندی کردن
to mull a mull of U سر هم بندی کردن
to pin up U بی بندی کردن
to make a mess of U سر هم بندی کردن
underpin U پی بندی کردن
to nails up U سر هم بندی کردن
lacevi U بندی کردن
to make a muddle of U سر هم بندی کردن
caulk U اب بندی کردن
batten down U اب بندی کردن
seals U اب بندی کردن
seal U اب بندی کردن
to take a snack U ته بندی کردن
sealing U اب بندی کردن
vamp U وصله کردن سرهم بندی کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
partition U جدا کردن جزء بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
partitions U جدا کردن جزء بندی کردن
segregation U جدا کردن درجه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
portions U تسهیم کردن سهم بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
gaduate U درجه بندی کردن تغلیظ کردن
portion U تسهیم کردن سهم بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
to put on U شرط بندی کردن تحمیل کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
outsides U خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outside U خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
groupage U دسته بندی کردن
to lay out U خیابان بندی کردن
compartmentalising U فصل بندی کردن
subsumed U رده بندی کردن
compartmentalises U فصل بندی کردن
compartmentalized U فصل بندی کردن
compartmentalize U بخش بندی کردن
compartmentalising U بخش بندی کردن
compartmentalize U فصل بندی کردن
compartmentalises U بخش بندی کردن
compartmentalised U بخش بندی کردن
compartmentalised U فصل بندی کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
resorted U دسته بندی کردن
resort U دسته بندی کردن
pigeonhole U طبقه بندی کردن
classifying U طبقه بندی کردن
classifying U رده بندی کردن
resorts U دسته بندی کردن
degrees U رتبه بندی کردن
packet U بسته بندی کردن
subsumes U رده بندی کردن
format U قالب بندی کردن
degree U رتبه بندی کردن
to knock together U سرهم بندی کردن
packets U بسته بندی کردن
formats U قالب بندی کردن
compartmentation U تقسیم بندی کردن
to pay court U عرض بندی کردن
systemize U طبقه بندی کردن
prioritize U اولویت بندی کردن
grades U درجه بندی کردن
prioritising U اولویت بندی کردن
rating U دسته بندی کردن
to categorize U رده بندی کردن
systematization U رده بندی کردن
grade U درجه بندی کردن
packing U بسته بندی کردن
to erect into U دسته بندی کردن به
grade U دسته بندی کردن
prioritizing U اولویت بندی کردن
prioritizes U اولویت بندی کردن
prioritized U اولویت بندی کردن
ratings U دسته بندی کردن
grades U دسته بندی کردن
to categorize U دسته بندی کردن
break down U تقسیم بندی کردن
railroads U سرهم بندی کردن
lot U سهم بندی کردن
lot U تقسیم بندی کردن
railroad U سرهم بندی کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
compartmentalizing U بخش بندی کردن
compartmentalizing U فصل بندی کردن
compartmentalizes U بخش بندی کردن
compartmentalizes U فصل بندی کردن
subsuming U رده بندی کردن
compartmentalized U بخش بندی کردن
refomulate U از نو فرمول بندی کردن
rate U درجه بندی کردن
rates U درجه بندی کردن
to categorize U طبقه بندی کردن
prioritises U اولویت بندی کردن
prioritised U اولویت بندی کردن
formulate U فرمول بندی کردن
formulated U فرمول بندی کردن
formulates U فرمول بندی کردن
formulating U فرمول بندی کردن
parcels U بسته بندی کردن
parcel U بسته بندی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com