English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
appointment U قرار ملاقات وعده ملاقات
appointments U قرار ملاقات وعده ملاقات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appointments U وعده ملاقات
appointed day U وعده ملاقات
date [appointment] U وعده ملاقات
appointment U وعده ملاقات
appointed days U وعده های ملاقات
appointments U وعده های ملاقات
dates [appointments] U وعده های ملاقات
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
appointed day U قرار ملاقات
appointment U قرار ملاقات
tryst U قرار ملاقات
date [appointment] U قرار ملاقات
trysts U قرار ملاقات
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
rendezvous U قرار ملاقات گذاشتن
assignation U قرار ملاقات واگذاری
assignations U قرار ملاقات واگذاری
trysts U قرار ملاقات گذاشتن
dates [appointments] U قرار های ملاقات
appointments U قرار های ملاقات
tryst U قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
appointed days U قرار های ملاقات
miss an appointment U از دست دادن قرار ملاقات
keep an appointment U قبول کردن قرار ملاقات
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
fix someone up with someone <idiom> U واسطه برای قرار ملاقات دونفر
blind dates U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind date U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
calendar program U ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
calendar program U ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
visits U ملاقات
visiting U ملاقات
visit U ملاقات
visited U ملاقات
linkup U ملاقات
meetings U ملاقات میتینگ
meeting U ملاقات اجتماع
revisited U ملاقات مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
meetings U ملاقات اجتماع
revisits U ملاقات مجدد
revisit U ملاقات مجدد
stop by <idiom> U ملاقات کردن
meeter U ملاقات کننده
gang up U ملاقات کردن
visiting hours ساعات ملاقات
official meeting U ملاقات رسمی
meeting U ملاقات میتینگ
resorts U ملاقات مکرر
resorted U ملاقات مکرر
caller U ملاقات کننده
conjuncture U ملاقات تصادفی
callers U ملاقات کننده
resort U ملاقات مکرر
audience U ملاقات رسمی
audiences U ملاقات رسمی
concourses U محل ملاقات
concourse U محل ملاقات
revisiting U دوباره ملاقات کردن
redezvous U رانده وو محل ملاقات
visitant U ملاقات کننده مهاجر
obtain an appointment U وقت ملاقات گرفتن
revisit U دوباره ملاقات کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
I'd like to see Mr. ... U من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
meets U معرفی شدن به ملاقات کردن
meet U معرفی شدن به ملاقات کردن
lose touch with <idiom> U از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
to arrive in good time U خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
off balance <idiom> U فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
sidekick U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
agenda U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agendas U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
visited U ملاقات کردن زیارت کردن
redezvous U تلاقی کردن ملاقات کردن
visits U ملاقات کردن زیارت کردن
assembled U انجمن کردن ملاقات کردن
assemble U انجمن کردن ملاقات کردن
assembles U انجمن کردن ملاقات کردن
visit U ملاقات کردن زیارت کردن
invitation U وعده خواهی وعده گیری
invitations U وعده خواهی وعده گیری
payable at sight U بی وعده
vows U وعده
vowed U وعده
promise U وعده
promises U وعده
punctually U در سر وعده
vow U وعده
termless U بی وعده
vowing U وعده
behest U وعده
usance U وعده
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
rendezvous area U وعده گاه
cop-out U خلف وعده
on six mounth scredit U با ششماه وعده
rendezvous U وعده گاه
promisor U وعده دهنده
promissory U وعده اور
usance U وعده فرجه
payable at maturity U وعده دار
punctual payment U پرداخت در سر وعده
cop-outs U خلف وعده
pleas U وعده مشروط
usance bill U برات به وعده
credited U وعده مهلت
crediting U وعده مهلت
plea U وعده مشروط
credit U وعده مهلت
postdated cheque U چک وعده دار
forward delivery U تحویل به وعده
due at a specified date after sight U وعده دار
forward dealing U معامله به وعده
credits U وعده مهلت
hest U امریه وعده
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
i rest upon your promise U من به وعده شما است
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
on credit month's U وام با وعده ..... ماهه
invite U خواندن وعده گرفتن
helping U یک وعده یا پرس خوراک
maturity U وعده یا موعد پرداخت
usance U برات وعده دار
So much for her promises . U این هم از وعده های او
contango U با وعده معامله کردن
matured U وعدهای وعده دار
invited U خواندن وعده گرفتن
invites U خواندن وعده گرفتن
invite U مهمان کردن وعده دادن
invited U مهمان کردن وعده دادن
promises U نوید انتظار وعده دادن
promise U نوید انتظار وعده دادن
meal times U زمان وعده های غذا
the bill is undue U وعده برات نرسیده است
invites U مهمان کردن وعده دادن
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
person to his promise U کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
make it up to someone <idiom> U انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
A post - dated check . U چک مدت دار ( وعده دار )
arrangements U قرار
black smiths, top swage U قرار
rates U قرار
arrangement U قرار
equanimity U قرار
swage U قرار
accords U قرار
writ U قرار
concord U قرار
accord U قرار
variable U بی قرار
decision U قرار
variables U بی قرار
accorded U قرار
decisions U قرار
dictum U قرار
at the rate of U از قرار
writs U قرار
stipulation U قرار
accommodation U قرار
accommodations U قرار
at U از قرار
arrangment U قرار
dictums U قرار
rate U قرار
restless U بی قرار
moonish U بی قرار
encampments U قرار گاه
encampment U قرار گاه
inquiet U بی قرار دل واپس
stipulation U قرار داد
subcontracting U قرار دادفرعی
baffing wind U بادبی قرار
arrest warrants U قرار توقیف
agreed U قرار شده
interlocutory decree U قرار اعدادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com