English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oldness U قدمت پیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geriatrics U رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
ancientness U قدمت
archaism U قدمت
primordiality U قدمت بسیار
antiquity U روزگار باستان قدمت
antiquities U روزگار باستان قدمت
time honored U مورد احترام بعلت قدمت
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
gem-set rug U قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
ager U نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
appraisal U ارزش فرش که عموما با قدمت، وضعیت ظاهری، طرح، رنگ، یکنواختی و هماهنگی سنجیده می شود
second childhood U پیری
eld U پیری
senescence U پیری
senile weakness U پیری
consenescence U پیری
old age U پیری
senility U پیری
ageing U پیری
ages U پیری
agedness U پیری
age U پیری
the staff of old age U عصای پیری
senile U وابسته به پیری
get on in years <idiom> U به سن پیری رسیدن
gerontic U وابسته به پیری
senility U اختلالهای پیری
senile U مربوط به پیری
geriatric U مربوط به پیری
caducity U ضعف پیری
aftertime U دوران پیری
gerontology U پیری شناسی
dotage U ضعف پیری
geriatrics U پیری پزشکی
There is no fool like an old fool . U سر پیری ومعرکه گیری
geriatrist U امراض دوران پیری
gerontology U علم پیری شناسی
gerontological U وابسته بامراض پیری
gerontologist U متخصص امراض پیری
senile dementia U زوال عقل پیری
senile psychosis U روان پریشی پیری
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
to d. in one's bed U دراثر پیری یا بیماری مردن
he is well preserved U کمتر نشان پیری در او پیداست
presenile psychosis U روان پریشی پیش پیری
presenile dementia U زوال عقل پیش پیری
green old age U پیری باتندرستی وزنده دلی
gerontic U پیرانه دارای ضعف پیری
to verge toward old age U پابسن گذاشتن به پیری نزدیک شدن
senile keratosis U کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
dug out U نظامی پیری که هنگام جنگ به خدمت فراخوانده شود
mark of mouth U نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
gerontology U رشتهای ازعلوم که درباره پیری و مسایل مربوط به سالخوردگان بحث میکند
fragment U [فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com