Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
keep an appointment
U
قبول کردن قرار ملاقات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appointment
U
قرار ملاقات وعده ملاقات
appointments
U
قرار ملاقات وعده ملاقات
tryst
U
قرار ملاقات
appointment
U
قرار ملاقات
trysts
U
قرار ملاقات
appointed day
U
قرار ملاقات
date
[appointment]
U
قرار ملاقات
make an appointment
قرار ملاقات گذاشتن
appointments
U
قرار های ملاقات
assignation
U
قرار ملاقات واگذاری
assignations
U
قرار ملاقات واگذاری
appointed days
U
قرار های ملاقات
trysts
U
قرار ملاقات گذاشتن
tryst
U
قرار ملاقات گذاشتن
dates
[appointments]
U
قرار های ملاقات
rendezvous
U
قرار ملاقات گذاشتن
schedule an appointment
U
قرار ملاقات گذاشتن
I have a date with my fiandee.
U
با نامزدم قرار ملاقات دارم
miss an appointment
U
از دست دادن قرار ملاقات
fix someone up with someone
<idiom>
U
واسطه برای قرار ملاقات دونفر
blind date
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
agreements
U
قرار قبول
agreement
U
قرار قبول
calendar program
U
ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
calendar program
U
ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
stop by
<idiom>
U
ملاقات کردن
gang up
U
ملاقات کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
meet
U
معرفی شدن به ملاقات کردن
meets
U
معرفی شدن به ملاقات کردن
ems dispatch
U
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
assembled
U
انجمن کردن ملاقات کردن
assembles
U
انجمن کردن ملاقات کردن
visited
U
ملاقات کردن زیارت کردن
visits
U
ملاقات کردن زیارت کردن
assemble
U
انجمن کردن ملاقات کردن
visit
U
ملاقات کردن زیارت کردن
redezvous
U
تلاقی کردن ملاقات کردن
adopt
U
قبول کردن
adopting
U
قبول کردن
accord
U
قبول کردن
honoured
U
قبول کردن
admitting
U
قبول کردن
honour
U
قبول کردن
to take in
U
قبول کردن
admits
U
قبول کردن
adopts
U
قبول کردن
admit
U
قبول کردن
accept
U
قبول کردن
honouring
U
قبول کردن
accepting
U
قبول کردن
accorded
U
قبول کردن
honoring
U
قبول کردن
honors
U
قبول کردن
passes
U
قبول کردن
adhibit
U
قبول کردن
honored
U
قبول کردن
entertains
U
قبول کردن
passed
U
قبول کردن
pass
U
قبول کردن
entertain
U
قبول کردن
accepts
U
قبول کردن
entertained
U
قبول کردن
honours
U
قبول کردن
accords
U
قبول کردن
disapprove
U
قبول نکردن رد کردن
accepts
U
پسندیدن قبول کردن
acceptance of goods
U
قبول کردن کالا
disapproves
U
قبول نکردن رد کردن
To accept an invitation .
دعوتی را قبول کردن
accepting
U
پسندیدن قبول کردن
to incur a risk
U
ریسکی را قبول کردن
matriculate
U
قبول کردن پذیرفتن
honoured
U
یاحوالهای را قبول کردن
honors
U
یاحوالهای را قبول کردن
honouring
U
یاحوالهای را قبول کردن
honoring
U
یاحوالهای را قبول کردن
honored
U
یاحوالهای را قبول کردن
To assume responsibility .
U
قبول مسئولیت کردن
honours
U
یاحوالهای را قبول کردن
to take up the glove
U
قبول مبارزه کردن
honour
U
یاحوالهای را قبول کردن
to take up the gauntlet
U
قبول مبارزه کردن
matriculating
U
قبول کردن پذیرفتن
matriculates
U
قبول کردن پذیرفتن
matriculated
U
قبول کردن پذیرفتن
take to
<idiom>
U
سریعا قبول کردن
pass
U
تصویب کردن قبول شدن
passes
U
تصویب کردن قبول شدن
To adopt a child ( an infant ) .
U
کودکی را بفرزندی قبول کردن
vicarious
U
به نیابت قبول کردن جانشین
shell out
U
هزینه چیزی را قبول کردن
passed
U
تصویب کردن قبول شدن
refused
U
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses
U
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refusing
U
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuse
U
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
ratify
U
قبول کردن تصویب کردن
adopts
U
قبول کردن اتخاذ کردن
adopting
U
قبول کردن اتخاذ کردن
ratifying
U
قبول کردن تصویب کردن
ratified
U
قبول کردن تصویب کردن
ratifies
U
قبول کردن تصویب کردن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
collimate
U
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
predicates
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lays
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicate
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
pooler
U
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
adopted types
U
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
mounts
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mount
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
visit
U
ملاقات
linkup
U
ملاقات
visited
U
ملاقات
visits
U
ملاقات
visiting
U
ملاقات
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
revisit
U
ملاقات مجدد
resort
U
ملاقات مکرر
resorted
U
ملاقات مکرر
resorts
U
ملاقات مکرر
caller
U
ملاقات کننده
concourse
U
محل ملاقات
callers
U
ملاقات کننده
concourses
U
محل ملاقات
revisiting
U
ملاقات مجدد
audience
U
ملاقات رسمی
revisited
U
ملاقات مجدد
revisits
U
ملاقات مجدد
audiences
U
ملاقات رسمی
appointed day
U
وعده ملاقات
date
[appointment]
U
وعده ملاقات
visiting hours
ساعات ملاقات
meetings
U
ملاقات اجتماع
meeting
U
ملاقات اجتماع
meeter
U
ملاقات کننده
appointment
U
وعده ملاقات
meeting
U
ملاقات میتینگ
meetings
U
ملاقات میتینگ
appointments
U
وعده ملاقات
official meeting
U
ملاقات رسمی
conjuncture
U
ملاقات تصادفی
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
obtain an appointment
U
وقت ملاقات گرفتن
visitant
U
ملاقات کننده مهاجر
redezvous
U
رانده وو محل ملاقات
appointed days
U
وعده های ملاقات
dates
[appointments]
U
وعده های ملاقات
appointments
U
وعده های ملاقات
indenture
U
با قرار داداستخدام کردن
pre establish
U
از پیش بر قرار کردن
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
redezvous
U
وعده ملاقات اجتماع مجدد
I'd like to see Mr. ...
U
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
arranges
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranged
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arrange
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
reestablish
U
دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
to arrive in good time
U
خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
It was a mere accident that we met.
U
ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
lose touch with
<idiom>
U
از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
to impose a curfew
U
خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland
U
درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
naturalize
U
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizing
U
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalising
U
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizes
U
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalises
U
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
conferences
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
off balance
<idiom>
U
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com