Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I agree.
U
قبول دارم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
iam proud to know him
U
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him
U
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
adopted types
U
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
I have a carton of cigarettes
U
من یک ... دارم.
close the door please
U
خواهش دارم
i intend to stay here
U
خیال دارم که ...
i maintain
U
عقیده دارم که ...
i wish to stay here
U
میل دارم ...
my a is 0 years
U
من 04سال دارم
own a house
U
خانهای دارم
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
I am standing by you . I am right behind you .
U
هوایت را دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
I'm in a hurry.
من عجله دارم
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
it is in my recollection
U
یاد دارم
I have a headache.
U
من سر درد دارم.
I'm in doubt about it.
U
من بهش شک دارم.
I have a question.
U
من یک سئوال دارم.
I need my e
U
من دوست دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time .
U
خیلی عجله دارم
I am deae beat . I am tired out .
U
از خستگی دارم غش می کنم
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
i am purposed to go
U
قصد دارم بروم
I am beginning to realize ( understand ) .
U
کم کم دارم متوجه می شوم
i am on the wrong side of 0
U
من بیش از 05 سال دارم
I have an appointment with the dentist.
U
با دندانساز قرار دارم
I owe her a grudge
U
حق دارم که با اولج باشم
i am famishing
U
از گرسنگی دارم می میرم
I am staying at the hotel.
U
در هتل منزل دارم.
i am busy at the moment
U
اکنون کار دارم
i am rials in pocket
U
سه ریال در جیب دارم
I have a pain in my chest.
U
سینه درد دارم
i have a hunch that
U
بیم یافن ان دارم که ...
i have a silk rug Štoo
U
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a suit to the shah
U
به شاه عرض دارم
i humbly request that
U
خواهش عاجزانه دارم که ...
i have a hunch that
U
سخت گمان دارم که
i stand to it that
U
جدا عقیده دارم که
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
iam ill bested
U
موقعیت بدی دارم
i am purposed to go
U
در نظر دارم بروم
I am positive that ...
U
من اطمینان کامل دارم که ...
i am reluctant to go
U
اکراه دارم از رفتن
I have cigar
U
من یک سیگار برگ دارم.
I feel like throwing up.
<idiom>
U
دارم بالا میارم.
I am over 50 years old.
U
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I believe in God.
U
من به خدا ایمان دارم.
I feel nauseated.
U
حالت تهوع دارم.
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
i have a suit to the shah
U
عریضه برای شاه دارم
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
please dont forget it
U
خواهش دارم فراموش نکنید
i heed your help
U
به مساعدت شما احتیاج دارم
i have worse to tell you
U
بدتر از این دارم که بشمابگویم
i have come on business
U
کاری دارم اینجا امدم
do tell me
U
خواهش دارم بمن بگویید
I would like to know the truth.
U
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
i own to having done it
U
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I am going on twenty.
U
دارم می روم توی 20سالگی ؟
I'll need a plot of land .
U
یک قطعه زمین لازم دارم
It pleases me.
U
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I am very busy today .
U
امروز خیلی کار دارم
I have a date with my fiandee.
U
با نامزدم قرار ملاقات دارم
I'm working on it.
U
دارم روش کار میکنم.
I am thinding of going to Europe.
U
خیال دارم به اروپ؟ بروم
He owes me some money.
U
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
much as I'd like to
<idiom>
U
با اینکه اینقدر دوست دارم
I like it.
U
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I live a very regular life .
U
زندگی خیلی منظمی دارم
thank tou for that book
U
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
I have a steady monthly income.
U
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I love her with my whole being .
U
با تمام وجود دوستش دارم
I have to study
U
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
i p to arrange an intrriew
U
قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I have a son your age.
U
پسری دارم بسن ( وسال) شما
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
pray consider my case
U
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I am looking for work ( ajob).
U
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
i please to do it
U
خوش دارم که این کار را بکنم
i rely solely on god...
U
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
I intend to buy a car .
U
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
I'm starving
[to death]
.
U
از گرسنگی دارم میمیرم.
[اصطلاح مجازی]
i insist on his innocence
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist that he is innocent
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i have as many books as you
U
کتاب شما دارید منهم دارم
I would like to learn the truth.
U
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I'm sure we can come to some arrangement.
U
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
My clothes are a witness to my poverty.
U
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
I have a free hand in this matter.
U
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
i intend my son for the bar
U
خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
From your lips to God's ears!
<idiom>
U
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
Is there enough time to change trains?
U
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.
U
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
i insist on your being present
U
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
U
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
receptions
U
قبول
compliance
U
قبول
admissions
U
قبول
admission
U
قبول
adoption
U
قبول
acceptances
U
قبول
reception
U
قبول
acknowledgment
U
قبول
imprimatur
U
قبول
acceptance
U
قبول
intromission
U
قبول
AFAIK
U
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
accorded
U
قبول کردن
offer and acceptance
U
ایجاب و قبول
receivable
U
قابل قبول
reply paid /RP/
[reply prepaid]
U
جواب قبول
the optio to accept or reject
U
اختیار قبول یا رد
honoured
U
قبول کردن
to take in
U
قبول کردن
honouring
U
قبول کردن
accords
U
قبول کردن
ready acceptance
U
حسن قبول
accord
U
قبول کردن
acceptable
U
قابل قبول
acceptance
U
قبول قرارداد
acceptances
U
قبول قرارداد
passable
U
قابل قبول
ineligible
U
غیرقابل قبول
unacceptable
U
غیرقابل قبول
unacceptably
U
غیرقابل قبول
reply paid
U
جواب قبول
believable
U
قابل قبول
withdraw
U
قبول نکردن
honoring
U
قبول کردن
honors
U
قبول کردن
honour
U
قبول کردن
pass
U
قبول کردن
taken
U
مورد قبول
received
U
مورد قبول
valid
U
قابل قبول
ratification
U
قبول قبولی
honored
U
قبول کردن
passed
U
قبول کردن
withdraws
U
قبول نکردن
acceptability
U
قابلیت قبول
adoption
U
قبول به فرزندی
acceptability
U
قبول شدگی
Agreed . that is a deal .
U
قبول ( قبوله )
admissible
U
قابل قبول
tolerable
U
قابل قبول
passes
U
قبول کردن
compliant
U
قبول کننده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
satisfactory
<adj.>
U
قابل قبول
admittable
U
قابل قبول
admission of liability
U
قبول بدهی
sufficient
<adj.>
U
قابل قبول
sufficing
<adj.>
U
قابل قبول
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
قابل قبول
sufficiently
<adv.>
U
قابل قبول
adhibit
U
قبول کردن
accepts
U
قبول شدن
acknowladgement of debt
U
قبول بدهی
adopter
U
قبول کننده
good
[sufficient]
<adj.>
U
قابل قبول
compliantly
U
با قبول و رضایت
compliancy
U
قبول اجابت
allowable load
U
بارقابل قبول
acceptable
<adj.>
U
قابل قبول
adequate
<adj.>
U
قابل قبول
aceptive
U
قابل قبول
acceptably
U
بطورقابل قبول
entertains
U
قبول کردن
entertained
U
قبول کردن
entertain
U
قبول کردن
accept
U
قبول کردن
accept
U
قبول شدن
reasonable
U
قابل قبول
allowable
U
قابل قبول
agreements
U
قرار قبول
agreement
U
قرار قبول
intolerance
U
عدم قبول
accepting
U
قبول شدن
acceptance by conduct
U
قبول فعلی
impossible
[colloquial]
<adj.>
U
غیرقابل قبول
acceptor
U
قبول کننده
acceptation tacite
U
قبول ضمنی
accepting
U
قبول کردن
accepter
U
قبول کننده
acceptant
U
قبول کننده
acceptancy
U
اماده قبول
acceptance limit
U
حد قابل قبول
acceptance by words
U
قبول قولی
rejection
U
عدم قبول
implied acceptance
U
قبول ضمنی
naturalization
U
قبول تابعیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com