English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pretreat U قبلا معالجه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
electrotherapy U معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
definitive hospitalization U سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
roentgenize U بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
faradize U بوسیله القای برق معالجه کردن
psychanalyze U بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
examination U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
pre appoint U قبلا معین کردن
forearms U قبلا اماده کردن
to prerecord U قبلا ضبط کردن
previews U قبلا رویت کردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
preview U قبلا رویت کردن
preheated U قبلا گرم کردن
preheats U قبلا گرم کردن
forearm U قبلا اماده کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
preconceive U قبلا تصور کردن
predetermine U قبلا مقدر کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
prerecord U قبلا ثبت کردن
prenominate U قبلا ذکر کردن
preselect U قبلا انتخاب کردن
predigest U قبلا هضم کردن
preheat U قبلا گرم کردن
predetermine U قبلا تعیین کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
destine U قبلا انتخاب کردن
predestine U قبلا تعیین کردن
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
predicts U قبلا پیش بینی کردن
predict U قبلا پیش بینی کردن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
medical treatment U معالجه
medical U معالجه
healing U معالجه
he received a fire treatment U معالجه شد
treatments U معالجه
therapy U معالجه
treatment U معالجه
emergency treatment U معالجه اورژانس
electropathy U معالجه برقی
treament U سلوک معالجه
edermical meducation U معالجه جلدی
pretreatment U معالجه قبلی
climatotherapy U معالجه با اب وهوا
heliotherapy U معالجه با افتاب
radium therapy U معالجه بارادیوم
trichopathy U معالجه ناخوشیهای مو
iatraliptics U معالجه بامالش
malpractices U معالجه غلط
mechanotherapy U معالجه مکانیکی
balneotherapy U معالجه باشستشو
medicable U قابل معالجه
psychopathy U معالجه روانی
emergency treatment U معالجه اضطراری
rest cure U معالجه با استراحت
malpractice U معالجه غلط
self treatment U معالجه پیش خود
aerotherapeutics U معالجه بوسیله هوا
faradization U معالجه باجریان برق
psychiatry U معالجه ناخوشیهای دماغی
chiropody U فن معالجه ودرمان امراض پا
diathermy U معالجه بوسیله حرارت
orthopathy U معالجه بدون دارو
faradism U معالجه باجریان برق
pedicures U معالجه امراض دست وپا
pedicure U معالجه امراض دست وپا
self treatment U معالجه بدون کمک نسخه
massotherapy U معالجه بوسیله مشت و مال
hydropathy U معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
physicotherapy U معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
pyretotherapy U معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
psychotherapy ortherapeutics U معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
chronic dose U دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
hypnotherapy U معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
immunotherapy U معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
aromatherapy U معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
phototherapy U معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
correctional treatment U روش معالجه از راه اصلاح رفتار
orthopaedy U معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
helleborism U معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
the reinbefore U قبلا
already U قبلا
aforehand U قبلا
formerly U قبلا
erstwhile U قبلا
erst U قبلا
previously U قبلا"
supra U قبلا
homeopathy U معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
heretofore U سابقا قبلا
presentient U قبلا مستعد
presentient U قبلا متوجه
prescient U قبلا اگاه
prepay U قبلا پرداختن
i went before U من قبلا` رفتم
foretoken U قبلا اگاهانیدن
beforehand U قبلا اماده
prerecord U قبلا ضبط
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
preexist U قبلا وجود داشتن
advance U قبلا تجهیز شده
presanctified U قبلا تقدیس شده
preform U قبلا تصمیم گرفتن
advance U قبلا تهیه شده
premonish U قبلا برحذر داشتن
preheated U قبلا حرارت دادن
preheats U قبلا حرارت دادن
preordain U قبلا مقرر داشتن
preheat U قبلا حرارت دادن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
prenominate U قبلا نامبرده شده
prenominate U قبلا ذکر شده
preform U قبلا بشکل دراوردن
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
advances U قبلا تهیه شده
prime U قبلا تعلیم دادن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
prepaid U قبلا" پرداخت شده
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
pretypify U قبلا نشان دادن
predesignate U قبلا تعیین شده
prearrange U قبلا ترتیب دادن
primed U قبلا تعلیم دادن
advancing U قبلا تجهیز شده
primes U قبلا تعلیم دادن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
foresee U قبلا تهیه دیدن
foresees U قبلا تهیه دیدن
preassigned U قبلا تعیین شده
preform U قبلا تشکیل دادن
advancing U قبلا تهیه شده
advances U قبلا تجهیز شده
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preconcert U قبلا فرار ومدار گذاردن
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
preset U قبلا چیدن و قرار دادن
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
pre U آنچه قبلا توافق شده است
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
ingrain U نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
revocation of probate U بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
have a go at <idiom> U سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rest on one's laurels <idiom> U خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
predestinate U قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
herioic treatment U معالجه با وسایل سخت دربیماری سخت
water cure U علاج بااب معالجه بااب
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
post race U مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
fore U : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fourth generation computers U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
emergency medical tag U کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com