English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
predestine U قبلا تعیین کردن
predetermine U قبلا تعیین کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
predesignate U قبلا تعیین شده
preassigned U قبلا تعیین شده
predestinate U قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
preselect U قبلا انتخاب کردن
pretreat U قبلا معالجه کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
preheat U قبلا گرم کردن
preheats U قبلا گرم کردن
destine U قبلا انتخاب کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
preheated U قبلا گرم کردن
forearm U قبلا اماده کردن
forearms U قبلا اماده کردن
to prerecord U قبلا ضبط کردن
prerecord U قبلا ثبت کردن
predigest U قبلا هضم کردن
pre appoint U قبلا معین کردن
predetermine U قبلا مقدر کردن
preview U قبلا رویت کردن
prenominate U قبلا ذکر کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
preconceive U قبلا تصور کردن
previews U قبلا رویت کردن
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
predict U قبلا پیش بینی کردن
predicts U قبلا پیش بینی کردن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
slate U تعیین کردن
ascertian U تعیین کردن
tell off U تعیین کردن
fix U تعیین کردن
appoints U تعیین کردن
appoint U تعیین کردن
formulation U تعیین کردن
determining U تعیین کردن
slates U تعیین کردن
slated U تعیین کردن
appointe U تعیین کردن
fix on U تعیین کردن
identifies U تعیین کردن
determines U تعیین کردن
blood type U تعیین کردن
identify U تعیین کردن
identifying U تعیین کردن
specify U تعیین کردن
specifying U تعیین کردن
blood group U تعیین کردن
blood types U تعیین کردن
determine U تعیین کردن
specifies U تعیین کردن
blood groups U تعیین کردن
fixes U تعیین کردن
bound U تعیین کردن
identified U تعیین کردن
fixes U تعیین کردن قراردادن
delimit U تعیین کردن حدود
delimited U تعیین کردن حدود
admeasure U تعیین حصه کردن
state U تعیین کردن حال
delimiting U تعیین کردن حدود
fix U تعیین کردن قراردادن
abound O تعیین حدود کردن
delimits U تعیین کردن حدود
state- U تعیین کردن حال
demarcating U تعیین حدود کردن
demarcates U تعیین حدود کردن
demarcated U تعیین حدود کردن
pegs U تعیین حدود کردن
peg U تعیین حدود کردن
identifying U تعیین هویت کردن
assessing U تعیین کردن بستن
pin point U تعیین محل کردن
stated U تعیین کردن حال
states U تعیین کردن حال
stating U تعیین کردن حال
assess U تعیین کردن بستن
assessed U تعیین کردن بستن
assesses U تعیین کردن بستن
genealogize U تعیین نسب کردن
identify U تعیین هویت کردن
identifies U تعیین هویت کردن
locate U تعیین محل کردن
quantified U کمیت را تعیین کردن
quantifies U کمیت را تعیین کردن
quantify U کمیت را تعیین کردن
quantifying U کمیت را تعیین کردن
locating U تعیین محل کردن
locates U تعیین محل کردن
located U تعیین محل کردن
rezone U از نومحدوده تعیین کردن
appraisals U تعیین قیمت کردن
to fix quota U تعیین سهمیه کردن
demarcate U تعیین حدود کردن
identified U تعیین هویت کردن
appraisal U تعیین قیمت کردن
clearance U تعیین صلاحیت کردن
qualifies U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualify U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
quantitate U چندی چیزی را تعیین کردن
to set out U نشان دادن تعیین کردن
subrogate U قائم مقام تعیین کردن
states U تعیین کردن وقرار دادن
stated U تعیین کردن وقرار دادن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
stating U تعیین کردن وقرار دادن
prescribe U نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribes U نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribed U نسخه نوشتن تعیین کردن
state- U تعیین کردن وقرار دادن
state U تعیین کردن وقرار دادن
prescribing U نسخه نوشتن تعیین کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
grant a period of grace U ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
to orient compound U نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
define U تعیین کردن تعریف کردن
locating U تعیین کردن معلوم کردن
limit U محدود کردن تعیین کردن حد
locates U تعیین کردن معلوم کردن
located U تعیین کردن معلوم کردن
locate U تعیین کردن معلوم کردن
assign U ارجاع کردن تعیین کردن
defining U تعیین کردن تعریف کردن
defined U تعیین کردن تعریف کردن
assigns U ارجاع کردن تعیین کردن
assigning U ارجاع کردن تعیین کردن
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
defines U تعیین کردن تعریف کردن
erst U قبلا
aforehand U قبلا
previously U قبلا"
erstwhile U قبلا
already U قبلا
formerly U قبلا
supra U قبلا
the reinbefore U قبلا
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
foretoken U قبلا اگاهانیدن
i went before U من قبلا` رفتم
prescient U قبلا اگاه
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
heretofore U سابقا قبلا
prerecord U قبلا ضبط
presentient U قبلا مستعد
presentient U قبلا متوجه
beforehand U قبلا اماده
prepay U قبلا پرداختن
preheat U قبلا حرارت دادن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
foresee U قبلا تهیه دیدن
foresees U قبلا تهیه دیدن
preheats U قبلا حرارت دادن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
advances U قبلا تهیه شده
preheated U قبلا حرارت دادن
advance U قبلا تهیه شده
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com