English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
predestinate U قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
predestine U قبلا تعیین کردن
predesignate U قبلا تعیین شده
preassigned U قبلا تعیین شده
predetermine U قبلا تعیین کردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
fate U قضاوقدر نصیبب وقسمت
fates U قضاوقدر نصیبب وقسمت
strove U گذشته وقسمت سوم strive
eterne U ازلی
pre existent U ازلی
everlasting U ازلی
eternal U ازلی
prevenient U ازلی
predetermination U ازلی
increate U ازلی
primordial U ازلی
innascible U ازلی
asymptote U مماس ازلی
the a of days U خدای ازلی
archetypes U صورت ازلی
archetype U صورت ازلی
primordial element U عنصر ازلی
primordial image U صورت ازلی
eon U قوه ازلی
eternally U بطور ابدی یا ازلی
archetypally U مربوط به صورت ازلی
archetypal U مربوط به صورت ازلی
the ever lasting fod U خدای ازلی و ابدی
eternalness U ازلیت :ابدی یا ازلی بودن
liberalism U اعتقاد به ازادی ازلی و ابدی انسان
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
kismet U سرنوشت
destinations U سرنوشت
destinies U سرنوشت
destination U سرنوشت
doom U سرنوشت بد
the weird sisters U سرنوشت
fates U سرنوشت
lot U سرنوشت
fate U سرنوشت
destiny U سرنوشت
die U سرنوشت
predestination U سرنوشت
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
fatalism U اعتقاد به سرنوشت
manifest destiny U سرنوشت ملی
fatalism U سرنوشت باوری
allotments U سرنوشت تقدیر
allotment U سرنوشت تقدیر
common fate U سرنوشت مشترک
portions U سرنوشت قسمت
portion U سرنوشت قسمت
parcae U سه خدای سرنوشت
fatalist U معتقد به سرنوشت
law of common fate U قانون سرنوشت مشترک
run-offs U مسابقه سرنوشت ساز
run-off U مسابقه سرنوشت ساز
run off U مسابقه سرنوشت ساز
to turn the scales U سرنوشت ساختن [موقعیتی]
to be the clincher U سرنوشت ساختن [موقعیتی]
ice U امتیاز سرنوشت ساز
depths U بازیگر سرنوشت ساز
karma U سرنوشت مراسم دینی
a fateful mistake U اشتباهی سرنوشت ساز
depth U بازیگر سرنوشت ساز
deciding U امتیاز سرنوشت ساز
heart of stone <idiom> U شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
take in stride <idiom> U خودرا به باد سرنوشت دادن
his fate is sealed U سرنوشت اوازقبل معلوم گردیده
seal one's fate U سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
dole U سرنوشت تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
already U قبلا
formerly U قبلا
erstwhile U قبلا
supra U قبلا
aforehand U قبلا
previously U قبلا"
the reinbefore U قبلا
erst U قبلا
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
i went before U من قبلا` رفتم
prescient U قبلا اگاه
heretofore U سابقا قبلا
foretoken U قبلا اگاهانیدن
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
beforehand U قبلا اماده
prepay U قبلا پرداختن
presentient U قبلا مستعد
presentient U قبلا متوجه
prerecord U قبلا ضبط
forespeak U قبلا اماده کردن
prenominate U قبلا نامبرده شده
prepaid U قبلا" پرداخت شده
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
prime U قبلا تعلیم دادن
predetermine U قبلا مقدر کردن
prenominate U قبلا ذکر شده
primed U قبلا تعلیم دادن
premonish U قبلا برحذر داشتن
predigest U قبلا هضم کردن
preexist U قبلا وجود داشتن
preform U قبلا تشکیل دادن
preform U قبلا بشکل دراوردن
primes U قبلا تعلیم دادن
preform U قبلا تصمیم گرفتن
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
preheated U قبلا گرم کردن
preheats U قبلا حرارت دادن
preheats U قبلا گرم کردن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
forearms U قبلا اماده کردن
forearm U قبلا اماده کردن
foresees U قبلا تهیه دیدن
previews U قبلا رویت کردن
preheated U قبلا حرارت دادن
preheat U قبلا گرم کردن
preconceive U قبلا تصور کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
prearrange U قبلا ترتیب دادن
pre appoint U قبلا معین کردن
destine U قبلا انتخاب کردن
foresee U قبلا تهیه دیدن
preheat U قبلا حرارت دادن
advancing U قبلا تهیه شده
preview U قبلا رویت کردن
prenominate U قبلا ذکر کردن
preordain U قبلا مقرر داشتن
advances U قبلا تجهیز شده
advancing U قبلا تجهیز شده
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
advances U قبلا تهیه شده
advance U قبلا تجهیز شده
to prerecord U قبلا ضبط کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
pretreat U قبلا معالجه کردن
preselect U قبلا انتخاب کردن
presanctified U قبلا تقدیس شده
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
prerecord U قبلا ثبت کردن
pretypify U قبلا نشان دادن
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
advance U قبلا تهیه شده
predicts U قبلا پیش بینی کردن
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
preconcert U قبلا فرار ومدار گذاردن
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
predict U قبلا پیش بینی کردن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
preset U قبلا چیدن و قرار دادن
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
pre U آنچه قبلا توافق شده است
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
aeons U قرن بی انتها قرن ازلی
eons U قرن بی انتها قرن ازلی
aeon U قرن بی انتها قرن ازلی
ingrain U نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
rest on one's laurels <idiom> U خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
revocation of probate U بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
have a go at <idiom> U سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com