Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
premonish
U
قبلا برحذر داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
premonition
U
برحذر داشتن فکر قبلی
premonitions
U
برحذر داشتن فکر قبلی
preordain
U
قبلا مقرر داشتن
preexist
U
قبلا وجود داشتن
prepossess
U
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
premonitory
U
تحذیر کننده برحذر دارنده
formerly
U
قبلا
erstwhile
U
قبلا
aforehand
U
قبلا
already
U
قبلا
the reinbefore
U
قبلا
supra
U
قبلا
erst
U
قبلا
previously
U
قبلا"
foretoken
U
قبلا اگاهانیدن
pre arrange
U
قبلا قرارگذاشتن
beforehand
U
قبلا اماده
i went before
U
من قبلا` رفتم
prepay
U
قبلا پرداختن
heretofore
U
سابقا قبلا
prerecord
U
قبلا ضبط
prescient
U
قبلا اگاه
presentient
U
قبلا مستعد
presentient
U
قبلا متوجه
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
predesignate
U
قبلا تعیین شده
prenominate
U
قبلا نامبرده شده
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
preconceive
U
قبلا عقیده پیداکردن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
primes
U
قبلا تعلیم دادن
primed
U
قبلا تعلیم دادن
prime
U
قبلا تعلیم دادن
advance
U
قبلا تهیه شده
to prerecord
U
قبلا ضبط کردن
presanctified
U
قبلا تقدیس شده
predestine
U
قبلا تعیین کردن
prenominate
U
قبلا ذکر شده
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
preform
U
قبلا تصمیم گرفتن
preform
U
قبلا بشکل دراوردن
preform
U
قبلا تشکیل دادن
prerecord
U
قبلا ثبت کردن
prepossess
U
قبلا بتصرف اوردن
predigest
U
قبلا هضم کردن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
predetermine
U
قبلا مقدر کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
advance
U
قبلا تجهیز شده
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
prepaid
U
قبلا" پرداخت شده
destine
U
قبلا انتخاب کردن
preheats
U
قبلا گرم کردن
previews
U
قبلا رویت کردن
preheats
U
قبلا حرارت دادن
preheated
U
قبلا گرم کردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
preheated
U
قبلا حرارت دادن
forearms
U
قبلا اماده کردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
prenominate
U
قبلا ذکر کردن
foresees
U
قبلا تهیه دیدن
preheat
U
قبلا گرم کردن
preheat
U
قبلا حرارت دادن
foresee
U
قبلا تهیه دیدن
prearrange
U
قبلا ترتیب دادن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
preassigned
U
قبلا تعیین شده
preconceive
U
قبلا تصور کردن
advancing
U
قبلا تجهیز شده
advancing
U
قبلا تهیه شده
advances
U
قبلا تجهیز شده
advances
U
قبلا تهیه شده
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
forespeak
U
قبلا اماده کردن
preview
U
قبلا رویت کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
preset
U
قبلا چیدن و قرار دادن
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
predicts
U
قبلا پیش بینی کردن
preconcert
U
قبلا فرار ومدار گذاردن
predicting
U
قبلا پیش بینی کردن
predict
U
قبلا پیش بینی کردن
preassigned
U
قبلا تخصیص داده شده
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
preform
U
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
preexist
U
ازلی بودن قبلا موجود شدن
forebode
U
قبلا بدل کسی اثر کردن
predefined
U
آنچه قبلا معرفی شده است
postpaid
U
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
preordain
U
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
ingrain
U
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
rest on one's laurels
<idiom>
U
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
revocation of probate
U
بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
Thats no news to me.
U
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
predestinate
U
قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
postpaid
U
پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
forlorn hope
U
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
cost indexes
U
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
yalta conference
U
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race
U
مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
fore
U
: پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
re attachment
U
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
to hold a meeting
U
داشتن
own
U
داشتن
owned
U
داشتن
possesses
U
داشتن
owning
U
داشتن
possess
U
داشتن
owns
U
داشتن
bear
U
داشتن
possessing
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
relieving
U
داشتن
have
U
داشتن
bears
U
در بر داشتن
to hold
U
داشتن
to have
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
bear
U
در بر داشتن
lack
U
کم داشتن
doubt
U
شک داشتن
doubts
U
شک داشتن
wanted
U
کم داشتن
having
U
داشتن
want
U
کم داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
doubted
U
شک داشتن
to have f.
U
تب داشتن
lacked
U
کم داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
relieves
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
relieve
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
to have possession of
U
داشتن
doubting
U
شک داشتن
bears
U
داشتن
to possess
U
داشتن
lacks
U
کم داشتن
withholding
U
دریغ داشتن
espoused
U
عقیده داشتن به
apprehend
U
بیم داشتن
apprehending
U
بیم داشتن
bestows
U
ارزانی داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com