English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
submarine chaser U قایق مامور تعقیب زیر دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subchaser U تعقیب کننده زیر دریایی
teleman U افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
hunter killer U نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
neutralize track U هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
witch hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
elevation tracking U دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
pursuit U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
showboat U قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
missionaries U مامور
ranksman U مامور صف
functionery U مامور
commissioners U مامور
functionary U مامور
commissioner U مامور
functionaries U مامور
appointed U مامور
agent U مامور
officer U مامور
agents U مامور
officers U مامور
bedel U مامور
commissionaire U مامور
official U مامور
pursuivant U مامور
missionary U مامور
commissionaires U مامور
bedell U مامور
right to sue U حق تعقیب
clampdowns U تعقیب
chace U تعقیب
follow-up U تعقیب
clampdown U تعقیب
following U تعقیب
prosecutions U تعقیب
prosecution U تعقیب
pursuance U تعقیب
pursuits U تعقیب
pursuit U تعقیب
in continuation of U در تعقیب
venery U تعقیب
in pursuance of U در تعقیب
chase U تعقیب
litigation U تعقیب
continuation U تعقیب
pursuant to U در تعقیب
further to U در تعقیب
chases U تعقیب
follow-ups U تعقیب
chased U تعقیب
chasing U تعقیب
persecution U تعقیب
diplomatic officer U مامور سیاسی
censoring U مامور سانسور
probation officer U مامور نافر
probation officers U مامور نافر
censored U مامور سانسور
tollman U مامور نواقل
investigator U مامور تحقیق
investigators U مامور تحقیق
auditor U مامور رسیدگی
inquisitors U مامور تحقیق
communicant U مامور ابلاغ
diplomatic agent U مامور سیاسی
censors U مامور سانسور
custom assersor U مامور گمرک
emissary U مامور مخفی
customs appraisor U مامور گمرک
customs officer U مامور گمرک
emissary U مامور سری
inquisitor U مامور تحقیق
emissaries U مامور مخفی
emissaries U مامور سری
executioner U مامور اعدام
executioners U مامور اعدام
auditors U مامور رسیدگی
executors U مامور اجرا
secret agents U مامور مخفی
secret agent U مامور مخفی
assignee U نماینده مامور
executive bailiff U مامور اجرا
file clerk U مامور بایگانی
police officers U مامور پلیس
envoy U مامور نماینده
envoy U فرستاده مامور
envoys U مامور نماینده
envoys U فرستاده مامور
police officer U مامور پلیس
purchasing officer U مامور خرید
lictor U مامور اجرا
bureaucrat U مامور اداری
attackman U مامور حمله
scout U مامور اکتشاف
scouted U مامور اکتشاف
scouts U مامور اکتشاف
envoi U مامور نماینده
communicants U مامور ابلاغ
typographer U مامور چاپخانه
appoint U مامور کردن
appoints U مامور کردن
executor U مامور اجرا
bailiffs U مامور اجرا
bailiff U مامور اجرا
waggoner U مامور واگن
High Commissioners U مامور عالیرتبه
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
officers U مامور متصدی
consular officer U مامور کنسولی
bumbailiff U مامور اجرا
on sentry U مامور نگهبانی
paymaster U مامور پرداخت
hangmen U مامور اعدام
High Commissioner U مامور عالیرتبه
hangman U مامور اعدام
paymasters U مامور پرداخت
sergeants U مامور اجرا
sergeant U مامور اجرا
policemen U مامور پلیس
policeman U مامور پلیس
bureaucrats U مامور اداری
counterspy U مامور ضد جاسوسی
defector in place U مامور مخفی
mole U مامور مخفی
pointsman U مامور راهنمائی
send on duty U مامور کردن
censor U مامور سانسور
officer U مامور متصدی
revenuer U مامور مالیاتی
sergeant at arms U مامور اجرا
ensues U تعقیب کردن
ensued U تعقیب کردن
pursuers U تعقیب کننده
liable to prosecution U مورد تعقیب
practicing U تعقیب کردن
legal suit U تعقیب قضایی
pursuer U تعقیب کننده
nolle proseequi U منع تعقیب
pursuable U قابل تعقیب
chivying U تعقیب کردن
chases U تعقیب کردن
pursued U تعقیب کردن
chasing U تعقیب کردن
indifferent U بی طرف بی تعقیب
pursuing U تعقیب کردن
ensue U تعقیب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com