Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
law of diminishing atility
U
قانون مصرف نزولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
law of downward sloping demand
U
قانون تقاضای نزولی
law of diminishing return
U
قانون بازده نزولی
law of diminishing marginal utility
U
قانون نزولی بودن مطلوبیت نهائی
diminishing utility
U
قانون تقلیل تمایل به مصرف
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
U
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
diminishing marginal productivity
U
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
receding leg
U
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
power consumer
U
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive
U
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
diminishing
U
نزولی
decreasing
U
نزولی
descending
U
نزولی
descending sort
U
ترتیب نزولی
descending order
U
ترتیب نزولی
regressive taxation
U
مالیات نزولی
descending chromatography
U
کروماتوگرافی نزولی
decreasing function
U
تابع نزولی
decreasing cost
U
هزینه نزولی
downward mobility
U
تحرک نزولی
diminishing returns
U
بازده نزولی
regressive tax
U
مالیات نزولی
diminishing return
U
بازده نزولی
decreasing return
U
بازده نزولی
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
U
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
decreasing cost industry
U
هزینه نزولی صنعتی
decreasing marginal cost
U
هزینه نهایی نزولی
swooping
U
حرکت سریع نزولی
decreasing marginal cost
U
هزینه نهائی نزولی
swoop
U
حرکت سریع نزولی
swoops
U
حرکت سریع نزولی
swooped
U
حرکت سریع نزولی
descending sort
U
مرتب سازی نزولی
stern attack
U
تک نزولی ازسمت عقب
regressive tax system
U
نظام مالیاتی نزولی
diminishing marginal utility
U
فایده نهایی نزولی
diminishing utility
U
اصل فایده نزولی
downward sloping demand curve
U
منحنی تقاضای نزولی
earned rate
U
نرخ تصاعدی نزولی
falling rate of profit
U
نرخ نزولی سود
descending branch
U
شاخه نزولی مسیر گلوله
diminishing marginal utility
U
نزولی بودن مطلوبیت نهائی
diminishing marginal product
U
نزولی بودن محصول نهائی
decreasing marginal efficiency of capita
U
کارائی نهائی نزولی سرمایه
diminishing marginal utility
U
نزولی بودن مطلوبیت نهایی
decreasing marginal productivity
U
بهره وری نهائی نزولی
diminishing marginal product
U
منحنی نزولی محصول نهایی
diminishing marginal rate of
U
نزولی بودن نرخ نهائی تبدیل
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
say's law
U
قانون سی . براساس این قانون
canon
U
قانون کلی قانون شرع
canons
U
قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
the law does not apply to him
U
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
the long arm of the law
U
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
regressive taxes
U
مالیاتهای کاهنده مالیاتهای نزولی
income consumption curve
U
مصرف
offtake
U
مصرف
disposal
U
مصرف
otiose
U
بی مصرف
of no a
U
بی مصرف
consumerism
U
مصرف
extravagant
U
مصرف
good for nothing
U
بی مصرف
sodden
U
بی مصرف
expenditure
U
مصرف
waster
U
مصرف
overall consumption
U
مصرف کل
consumption possibility line
U
حد مصرف
comsumption
U
مصرف
wasteful
U
مصرف
aggregate consumption
U
مصرف کل
wasters
U
مصرف
consumption
U
مصرف
usages
U
مصرف
usage
U
مصرف
unemployed
U
بی مصرف
waste
U
بی مصرف
expense
U
مصرف
wastes
U
بی مصرف
coefficient of utility
U
ضریب مصرف
shelf life
U
تاریخ مصرف
capital consumption
U
مصرف سرمایه
present consumption
U
مصرف حال
present consumption
U
مصرف جاری
power consumption
U
مصرف برق
bootless
U
بی مصرف بی علاج
consumption rate
U
میزان مصرف
consumption theory
U
نظریه مصرف
rival consumption
U
مصرف رقابتی
consumption schedule
U
جدول مصرف
consumption rate
U
اهنگ مصرف
ready for use
U
اماده مصرف
consumption rate
U
نواخت مصرف
ready use
U
اماده مصرف
consumption function
U
تابع مصرف
partial substitution
U
جانشینی مصرف
propensity to consume
U
گرایش به مصرف
productive consumption
U
مصرف مولد
private consumption
U
مصرف خصوصی
optional consumption
U
مصرف اختیاری
energy consumption
U
مصرف انرژی
consumable
U
مصرف شدنی
consumer brand
U
کالای پر مصرف
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
put away
U
مصرف کردن
conspicuious consumption
U
مصرف تجملی
rate of consumption
U
نرخ مصرف
consumption possibility line
U
خط امکانات مصرف
conspicious consumption
U
مصرف تجملی
peak load
U
بحبوحه مصرف
domestic consumption
U
مصرف خانگی
utilization
U
مصرف بکاربری
excise tax
U
مالیات بر مصرف
power consumption
U
مصرف قدرت
utilizable
<adj.>
U
قابل مصرف
usage rate
U
نرخ مصرف
abusing
U
سوء مصرف
abuses
U
سوء مصرف
abused
U
سوء مصرف
abuse
U
سوء مصرف
consumer
U
مصرف کننده
use up
U
مصرف کردن
using
U
استعمال مصرف
consumers
U
مصرف کننده
user
U
مصرف کننده
to use up
U
مصرف کردن
per capita consumption
U
مصرف سرانه
throw away
U
چیز بی مصرف
per capita water consumption
U
مصرف سرانه اب
permanent consumption
U
مصرف دائمی
autonomous consumption
U
مصرف مستقل
users
U
مصرف کننده
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
unproductive consumption
U
مصرف بیهوده
consumerism
U
مصرف گرایی
transitory consumption
U
مصرف انتقالی
transitory consumption
U
مصرف گذرا
throwaway
U
یکبار مصرف
power consumer
U
مصرف برق
usages
U
موارد مصرف
applicable
<adj.>
U
مصرف کردنی
suitable
<adj.>
U
مصرف کردنی
usable
<adj.>
U
مصرف کردنی
useful
<adj.>
U
مصرف کردنی
utilisable
[British]
<adj.>
U
مصرف کردنی
utilizable
<adj.>
U
مصرف کردنی
expenditure
U
میزان مصرف
induced consumption
U
مصرف القائی
induced consumption
U
مصرف تشویقی
industrial consumption
U
مصرف صنعتی
applicable
<adj.>
U
قابل مصرف
rags
U
بی مصرف شدن
inconsumable
U
مصرف نکردنی
eat
U
مصرف کردن
eats
U
مصرف کردن
utilization
U
مورد مصرف
home consumption
U
مصرف داخلی
home use entry
U
اعلامیه مصرف
spends
U
مصرف کردن
spend
U
مصرف کردن
disposable
U
مصرف شدنی
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
suitable
<adj.>
U
قابل مصرف
using
U
مورد مصرف
idle stock
U
موجودی بی مصرف
rag
U
بی مصرف شدن
usage
U
مورد مصرف
usable
<adj.>
U
قابل مصرف
dismantles
U
بی مصرف کردن
dismantled
U
بی مصرف کردن
dismantle
U
بی مصرف کردن
exhausted
U
مصرف شده
dismantling
U
بی مصرف کردن
useful
<adj.>
U
قابل مصرف
internal consumption
U
مصرف داخلی
internal power
U
مصرف داخلی
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
utilisable
[British]
<adj.>
U
قابل مصرف
expendable
U
مصرف پذیر
irrigation consumption
U
مصرف ابیاری
national consumption
U
مصرف ملی
utilizations
U
موارد مصرف
consume
U
مصرف کردن
TAN
[Transaction authentication number]
U
رمز یکبار مصرف
consumed
U
مصرف کردن
consumes
U
مصرف کردن
recive
U
مصرف کنید
mass consumption
U
مصرف انبوه
mass consumption
U
مصرف کلان
use
U
استعمال مصرف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com