English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
law of supply and demand U قانون عرضه و تقاضا
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
Other Matches
supply and demand U عرضه و تقاضا
offer and demand U عرضه و تقاضا
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
glut U عرضه بیش از تقاضا
gluts U عرضه بیش از تقاضا
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
law of demand U قانون تقاضا
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
demands U تقاضا کردن تقاضا
demanded U تقاضا کردن تقاضا
demand U تقاضا کردن تقاضا
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
say's law U قانون سی . براساس این قانون
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
supplied U عرضه
proffer U عرضه
offers U عرضه
offered U عرضه
offer U عرضه
efficiency U عرضه
supply U عرضه
total supply U عرضه کل
proffering U عرضه
good for nothing U بی عرضه
slouchy U بی عرضه
supplying U عرضه
proffered U عرضه
dowdy U بی عرضه
presentations U عرضه
inept U بی عرضه
aggregate supply U عرضه کل
presentation U عرضه
proffers U عرضه
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
presented U عرضه کردن
presenting U عرضه کردن
presents U عرضه کردن
presentations U ارائه عرضه
supply price U قیمت عرضه
supply of money U عرضه پول
present U عرضه کردن
supply schedule U جدول عرضه
expositions U عرضه نمایشگاه
disposable U قابل عرضه
presentation U ارائه عرضه
work effort U عرضه کار
offers U عرضه کردن
provides U عرضه کردن
provide U عرضه کردن
supply curve U منحنی عرضه
oversupply U عرضه بیش از حد
money supply U عرضه پول
change in supply U تغییر عرضه
trial offer U عرضه ازمایشی
sampling offer U عرضه ازمایشی
presentative U عرضه داشتنی
quantity of supply U مقدار عرضه
aggregate market supply U عرضه کل بازار
inelastic supply U عرضه بی کشش
national supply U عرضه ملی
supply of labor U عرضه کار
supply management U مدیریت عرضه
supply function U تابع عرضه
supply constraints U محدودیتهای عرضه
counter offer U عرضه متقابل
supply and d. U عرضه وتقاضا
money stock U عرضه پول
exposition U عرضه نمایشگاه
representable U قابل عرضه
fixed supply U عرضه ثابت
supplying U عرضه داشتن
excess supply U عرضه بیش از حد
elasticity of supply U کشش عرضه
supplied U عرضه داشتن
jackstraw U ادم بی عرضه
elastic supply U عرضه حساس
elastic supply U عرضه با کشش
joint supply U عرضه مشترک
supply U عرضه داشتن
gluts U عرضه بیش از حد
glut U عرضه بیش از حد
excess supply U عرضه اضافی
offer U عرضه کردن
offered U عرضه کردن
leader merchandising U پیشرو در عرضه
goons U تروریست بی عرضه و نالایق
to place on the market U به بازار عرضه کردن
disposure U نمایش عرضه داشت
goon U تروریست بی عرضه و نالایق
to offer U عرضه کردن [ کالا]
to put on the market U به بازار عرضه کردن
marginal supply price U قیمت عرضه نهائی
marketable U قابل عرضه دربازار
marketability U قابلیت عرضه در بازار
scruff U ادم بی عرضه وفقیر
price elasticity of supply U کشش قیمتی عرضه
quantity supplied U مقدار عرضه شده
personal service utility U عرضه سرانه کار
perfectly inelastic supply U عرضه کاملا بی کشش
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
offered U پیشکش کردن عرضه
perfectly elastic supply U عرضه کاملا با کشش
real money supply U عرضه واقعی پول
offer U پیشکش کردن عرضه
market U به بازار عرضه کردن
marketed U به بازار عرضه کردن
markets U به بازار عرضه کردن
offers U پیشکش کردن عرضه
elastic supply U عرضه انعطاف پذیر
offeror U فروشنده عرضه کننده
supply side economics U اقتصاد طرفدار عرضه
long run industry supply curve U منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
backward bending supply curve U منحنی عرضه به عقب خم شونده
supplied U تامین موجودی عرضه نمودن
marketable goods U کالاهای قابل عرضه به بازار
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
supplying U تامین موجودی عرضه نمودن
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
to offer a reward [for] U عرضه کردن پاداشی [برای]
lot U جنس عرضه شده برای فروش
oversell U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversold U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
loanable funds U وجوه قابل عرضه به بازار پول
suit U تقاضا
suits U تقاضا
prayer U تقاضا
prayers U تقاضا
exigence U تقاضا
importance U تقاضا
demand U تقاضا
demanded U تقاضا
requisitioned U تقاضا
requisitioning U تقاضا
requisitions U تقاضا
requisition U تقاضا
solicitation U تقاضا
suited U تقاضا
rogation U تقاضا
demands U تقاضا
postulating U تقاضا
requesting U تقاضا
request U تقاضا
postulates U تقاضا
postulated U تقاضا
requests U تقاضا
requested U تقاضا
postulate U تقاضا
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
sue and losse part U عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
demand factors U عوامل تقاضا
demanded U تقاضا کردن
demand elasticity U کشش تقاضا
sues U تقاضا کردن
suing U تقاضا کردن
demand curve U منحنی تقاضا
demand factor U ضریب تقاضا
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
sued U تقاضا کردن
demandant U تقاضا کننده
demandable U قابل تقاضا
demanded <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
demand U تقاضا کردن
demand management U مدیریت تقاضا
demand schedule U جدول تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
demand side U ستون تقاضا
claimed <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
quantity of demand U مقدار تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand side U طرف تقاضا
asked <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
demand shift U تغییر تقاضا
sue U تقاضا کردن
excess demand U فزونی تقاضا
requesting U تقاضا خواسته
requests U تقاضا خواسته
measurement of demand U تخمین تقاضا
adjure U تقاضا کردن
on demand U بنا به تقاضا
elasticity of demand U کشش تقاضا
change in demand U تغییر تقاضا
demand pattern U الگوی تقاضا
peak demand U حداکثر تقاضا
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com