English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lenz's law U قانون جریان القایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
induced current U جریان القایی
make induced current U جریان القایی اتصال
kirchhoff current law U قانون جریان کیرشهف
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
faradic U القایی
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
inductive resistance U مقاومت القایی
inductive reactance U راکتانس القایی
induction machine U ماشین القایی
inductive coupling U جفتگری القایی
induced radiation U تشعشع القایی
induction generator U مولد القایی
inductive effect U اثر القایی
induction effect U اثر القایی
traffic induit U ترافیک القایی
induced traffic U ترافیک القایی
coefficient of induction U ضریب القایی
induction alternator U تناوبگر القایی
induction circuit U مدار القایی
induction motor U موتور القایی
induction furnace U کوره القایی
traffic induit U شد امد القایی
sympathetic detonation U انفجار القایی
inductive retardation U تاخیر القایی
induce voltage U ولتاژ القایی
induced magnetism U مغناطیس القایی
inductive winding U سیمپیچ القایی
induced environment U محیط القایی
inductance component of spark U پخش القایی جرقه
magnetoelectric U مربوط به الکتریسیته القایی
coil annealing furnace U کوره التهاب القایی
magnetic reactance U مقاومت کور القایی
reactive load U بار خارجی القایی
specific inductivity capacity U فرفیت القایی ویژه
specific inductive capacity U فرفیت القایی ویژه
inductive load U بار خارجی القایی
indirect induction heating U گرمایش القایی غیرمستقیم
induced electromotive force U نیروی برقرانی القایی
inductive resistance U مقاومت فاهری القایی
reactance U مقاومت القایی یاخازنی
high frequency induction furnace U کوره القایی فرکانس بالا
low frequency induction heater U گرمکن القایی فرکانس پایین
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
low frequency induction channel furnace U کوره ناودانی القایی فرکانس پایین
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
say's law U قانون سی . براساس این قانون
canons U قانون کلی قانون شرع
canon U قانون کلی قانون شرع
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] U لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
legal U قانون
code U قانون
nisi U قانون
hess's law U قانون هس
laws U قانون
enacment U قانون
acted U قانون
statutes U قانون
canons U قانون
lex U قانون
legislation U قانون
statute U قانون
regulation U قانون
edict U قانون
kanoon U قانون
edicts U قانون
act U قانون
law U قانون
regardless of the law U به قانون
law of constant heat sumation U قانون هس
rule U قانون
canon U قانون
clause U ماده قانون
petitioner [divorce proceedings] U شاکی [قانون]
nightsticks U چوب قانون
ampere law U قانون امپر
plaintiff U شاکی [قانون]
avogadro's principle U قانون اووگادرو
insolvent law U قانون اعسار
complainant [British E] U شاکی [قانون]
pursuer [Scottish English] U شاکی [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U شاکی [قانون]
wagners law U قانون واگنر
procedural law U قانون شکلی
clauses U ماده قانون
petitioner [divorce proceedings] U خواهان [قانون]
introduce law U انشاء قانون
applicable law U قانون نافذ
jurisconsult U قانون دان
graham's law U قانون گراهام
power law U قانون توانی
anti trust law U قانون ضد تراست
joule's law U قانون ژول
joiting law U قانون ژول
walras law U قانون والراس
jachson's law U قانون جکسون
gresham's law U قانون گرشام
islamic law U قانون شرع
jurisprudent U قانون دان
plaintiff U خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U خواهان [قانون]
avegadro's principle U قانون اووگادرو
nightstick U چوب قانون
ampere law U قانون لاپلاس
press law U قانون مطبوعات
laplace law U قانون امپر
preamble of a statute U مقدمه قانون
laplace law U قانون لاپلاس
an act of parliament U قانون مجلس
governing law U قانون حاکم
pursuer [Scottish English] U خواهان [قانون]
complainant [British E] U خواهان [قانون]
articles of war U قانون نظامی
regulation U دستور قانون
articles U ماده قانون
article U ماده قانون
legislation U وضع قانون
legislation U قانون گذاری
raoult's law U قانون رائول
brush with the law <idiom> U درگیری با قانون
breaches U قانون شکنی
breached U قانون شکنی
breach U قانون شکنی
lawyers U قانون دان
constitutions U قانون اساسی
statute U قانون موضوعه
jurists U قانون دان
jurist U قانون دان
legislators U قانون گذار
legislator U قانون گذار
to the letter <idiom> U طبق قانون
constitution U قانون اساسی
statute book U کتاب قانون
Acts of Parliament U قانون موضوعه
Act of Parliament U قانون موضوعه
statutes U قانون مدون
statutes U قانون موضوعه
statute U قانون مدون
acted U فرمان قانون
act U فرمان قانون
principle U قانون علمی
abney's law U قانون ابنی
abram's law U قانون ابرام
absorption law U قانون جذب
riot act U قانون ضد اغتشاشات
hauy law U قانون هوی
wein law U قانون وین
rambunctious U بی قانون و قاعده
weber's law U قانون وبر
rule of thumb U قانون کلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com