English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expendable property U کالای مصرفی اماد مصرفی
maximal oxygen consumption per minute U حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
input U مصرفی
disutility U بی مصرفی
inputted U مصرفی
disposability U مصرفی
needlessness U بی مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods . U کالاهای مصرفی
consumable stock U موجودی مصرفی
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
consumer industries U صنایع مصرفی
consumer's goods U کالای مصرفی
consumables U کالاهای مصرفی
consumer capital U سرمایه مصرفی
nonexpendable U غیر مصرفی
consumption goods U کالاهای مصرفی
affluent society U جامعه مصرفی
consumable U ماده مصرفی
coloring agent U رنگ مصرفی
expendable supplies U کالاهای مصرفی
consumption credit U اعتبار مصرفی
consumption diseconomies U زیانهای مصرفی
consumer goods U اشیاء مصرفی
consumer goods U کالاهای مصرفی
expendable items U اقلام مصرفی
commodity U کالای مصرفی
consumption lending U وام مصرفی
autoconsumption U خود مصرفی
consumer goods U کالای مصرفی
commodities U کالای مصرفی
consumption economies U صرفه جوئیهای مصرفی
consumer durables U کالاهای مصرفی پر دوام
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo U بیشینه اکسیژن مصرفی
bar stock U ماده اولیه مصرفی
durable consumption goods U کالاهای مصرفی بادوام
consumer nondurables U کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durable goods U کالاهای مصرفی بادوام
expendable items U اقلام مصرفی شدنی
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
commodity market U بازار کالای مصرفی
exposure dose U مقدار دوز مصرفی
nondurable consumer goods U کالاهای مصرفی بی دوام
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
name U کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
index of consumer prices U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
make up feed U اب مصرفی دیگ بخار ناو
consumer price index U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
names U کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumable U اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
conspicuious consumption U مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
transubstantiation U اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
auto U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
autos U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
filed U زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
she is too p about her dress U زیاد درلباس دقت می گیرد
angary U حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
legalist U ادم زیاد قانونی
long life itemes U اقلام با عمر قانونی زیاد
jute fiber U [الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
field alterable control element U یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
program cost U مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
inseparable cost U حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
letter de chancellerie U نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
S-border U حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
misfeasance U سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
use age U مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
community property U اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
thermate U نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
straddle trench U خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
verbal note U شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
make much of U استفاده زیاد کردن از
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
Tekke motife U نگاره تکه [این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.]
profiteer U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteers U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
continuous U کاغذهای با طول زیاد که در چاپگر استفاده می شوند
tanner U [پوست اصلاح شده توسط دباغ که گاه حاشیه فرش ها و یا در پشت فرش یا چرمسازی مورد استفاده قرار می گیرد.]
chain stitch U گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
saddle cover U رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
hemp U گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
lattice design U طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
cord yarn U نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
toner U که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
spectrophotometry U اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
Nomatic rugs U قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
rug names U اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
cretain U بعضی
divers U بعضی
disbursements U مخارج
several U بعضی
some U بعضی
outlays U مخارج
outgoing U مخارج
spending U مخارج
aggregate expenditures U مخارج کل
expenses U مخارج
expenditures U مخارج
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
budget expenditures U مخارج بودجه
expenditure approach U روش مخارج
tax expenditures U مخارج مالیاتی
superstitious uses U مخارج خرافاتی
cost estimate U تخمین مخارج
costs of proceedings U مخارج عدلیه
rate of spending U نرخ مخارج
sometimes U بعضی اوقات
postage U مخارج پستی
capital expenditure U مخارج سرمایهای
actual expenses U مخارج واقعی
expenditure U مخارج صرف
reasonable scale U مخارج متعارفه
rate of spending U میزان مخارج
occasionally <adv.> U بعضی ازاوقات
social outlays U مخارج اجتماعی
wage costs U مخارج دستمزد
public expenditures U مخارج عمومی
estimate of costs U تخمین مخارج
wasteful expenditures U مخارج بیهوده
welfare expenditures U مخارج رفاهی
sometimes U بعضی مواقع
licence fee U مخارج پروانه
porterage U مخارج باربری
expense account U حساب مخارج
management expenses U مخارج اداری
expense accounts U حساب مخارج
national expenditures U مخارج ملی
portage U مخارج باربری
marginal outlays U مخارج نهائی
holding costs U مخارج نگهداری
municipal spending U مخارج شهرداری
foot U پرداختن مخارج
military spending U مخارج نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
luxury spending U مخارج تجملی
allegedly U بنابگفتهء بعضی
alleged U بنابگفتهء بعضی
freight charges U مخارج حمل
incidental expenses U مخارج اتفاقی
indirect expenses U مخارج غیرمستقیم
national spending U مخارج ملی
operating cost U مخارج عملیاتی
once in a while <adv.> U بعضی ازاوقات
frequently [quite often] <adv.> U بعضی ازاوقات
travelling expenses U مخارج سفر
management expenses U مخارج مدیریت
operating expenses U مخارج عملیاتی
marginal propensity to spend U میل نهائی به مخارج
overhead U مخارج کلی سرجمع
marginal propensity to expend U میل نهائی به مخارج
free of all charges U بدون هیچگونه مخارج
noncash expenditures U مخارج غیر نقدی
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
unfinanced U مخارج پرداخت نشده
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
sumptuary law U قانون تحدید مخارج
deduction of expenses U کسر مخارج [اقتصاد]
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
all the expenses fell on him U تمام مخارج به گردن اوافتاد
support a family U متکفل مخارج خانوادهای بودن
cutin U پوشش خارجی بعضی گیاهان
You need spare no expense . U نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com