Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rimester
U
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
rhymester
U
شاعربی استعداد وکم مایه
feminine rhyme
U
قافیه وروی قافیه وردیف
poeticule
U
شاعرک
rhymester
U
شاعرک
rimester or rhymester
U
شاعرک
poetaster
U
شاعرک
bituminous binder
U
مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
poets
U
شاعر
bards
U
شاعر
poet
U
شاعر
rich in
U
پر از شاعر
bard
U
شاعر
scop
U
شاعر
bard
U
شاعر و اوازخوان
poematic
U
نظمی شاعر
budding poet
U
جوجه شاعر
bards
U
شاعر و اوازخوان
productive of poets
U
شاعر پرور
laureatel
U
شاعر برجسته
horatian
U
شاعر لاتین
minstrels
U
شاعر نقال
poet laureate
U
شاعر برجسته
minstrel
U
شاعر نقال
homeric
U
شاعر نابینای یونان
verseman
U
شاعر وسراینده نظم
verser
U
شاعر و سراینده نظم
mythopoet
U
شاعر افسانه نویس
rhyme
U
قافیه
rime
U
قافیه
rhyming
U
قافیه
rimeless
U
بی قافیه
rhymes
U
قافیه
rimeless or rhyme
U
بی قافیه
orpheus
U
ارفیوس موسیقی دادن و شاعر
sweet william
U
گل میخک شاعر حسن یوسف
rhymes
U
هم قافیه شدن
rhumer
U
قافیه پرداز
rhyme scheme
U
قافیه بندی
rhymester
U
قافیه ساز
rhyme
U
قافیه ساختن
rhyming
U
هم قافیه شدن
rhyme
U
هم قافیه شدن
rhyming
U
قافیه ساختن
rhymes
U
قافیه ساختن
To miss the bus . To slip up .
U
قافیه را باختن
verseman
U
قافیه پرداز
stress verse
U
قافیه موکد
verser
U
قافیه پرداز
stress verse
U
قافیه مشدد
versification
U
قافیه سازی
to put in rime
U
قافیه ناقص
versifier
U
قافیه پرداز
rimy
U
قافیه دار
rimer or rhymer
U
قافیه پرداز
rimer
U
قافیه پرداز
rime
U
هم قافیه شدن
blank verse
U
شعر بی قافیه
to give rimes
U
قافیه شدن
skald
U
شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
shaken
U
وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
virgilian
U
به شیوه virgil شاعر نامی روم
rime
U
سخن قافیه دار
rhythmization
U
سجع و قافیه سازی
rime
U
نظم قافیه ساختن
rime
U
قافیه دار کردن
versification
U
شاعری قافیه پردازی
internal rhyme
U
قافیه ماقبل اخر
crambo
U
بازی قافیه جویی
trouvere
U
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
hai ku
U
شعر بی قافیه سه سطری ژاپنی
blank verse
U
شعر بی قافیه پنج وزنی
rhyming
U
شعر سخن قافیه دار
rhymes
U
شعر سخن قافیه دار
The two are rhyming words .
U
این دو لغت هم قافیه هستند
rhyme
U
شعر سخن قافیه دار
to rime away one's time
U
وقت خود را به قافیه سازی
minnesinger
U
شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
I am in a tight corner . I am hard put to it .
U
قافیه برمن تنگ شده است
troubadours
U
شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31فرانسه
troubadour
U
شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31فرانسه
rondelet
U
غزل تهلیل دار دو قافیه هفت بندی
masculinerhme
U
قافیه کلماتی که نه به eبلکه بهجای تکیه دار منتهی میشود
odyssey
U
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odysseys
U
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
trochee
U
وتد یا قافیه دو هجایی که هجای اولش بلند یا موکدوهجای دومش کوتاه یاخفیف باشد
talented
U
استعداد
talent
U
استعداد
cabiler
U
استعداد
capacities
U
استعداد
capacity
U
استعداد
talents
U
استعداد
predispostion
U
استعداد
simpleminded
U
کم استعداد
susceptivity
U
استعداد
talentless
U
بی استعداد
inapt
U
بی استعداد
ungifted
U
بی استعداد
aptness
U
استعداد
amplitude
U
استعداد
potentiality
U
استعداد
potentialities
U
استعداد
gormless
U
کم استعداد
brilliance
U
استعداد
verve
U
استعداد
endowments
U
استعداد
endowment
U
استعداد
liability to disease
U
استعداد
geniuses
U
استعداد
aptitude
U
استعداد
turn
U
استعداد
turns
U
استعداد
parted
U
با استعداد
ingenuity
U
استعداد
capability
U
استعداد
aptitudes
U
استعداد
gifted
U
با استعداد
unintelligent
U
بی استعداد
property
U
استعداد
genius
U
استعداد
susceptibility
U
استعداد
flair
U
استعداد خصیصه
shift
U
نوبتی استعداد
reproductivity
U
استعداد تولید
division slice
U
استعداد لشگری
reproductivity
U
استعداد هم اوری
capable
U
با استعداد صلاحیتدار
resistibility
U
استعداد مقاومت
tendency
U
توجه استعداد
tendencies
U
توجه استعداد
indispositions
U
عدم استعداد
sconce
U
جمجمه استعداد
risible faculty
U
استعداد خنده
capability
U
استعداد پیشرفت
liability
U
بدهکاری استعداد
artistic aptitude
U
استعداد هنری
authorized strength
U
استعداد مجاز
indisposition
U
عدم استعداد
cleverness
U
هوشیاری استعداد
caliber
U
گنجایش استعداد
strengths
U
استعداد رزمی
shifts
U
نوبتی استعداد
shifted
U
نوبتی استعداد
command strength
U
استعداد یکان
academic aptitude
U
استعداد تحصیلی
arts
U
استعداد استادی
liabilities
U
بدهکاری استعداد
clever
U
باهوش با استعداد
cleverer
U
باهوش با استعداد
imitativeness
U
استعداد تقلید
indisposedness
U
عدم استعداد
palooka
U
بوکسور بی استعداد
occupational aptitude
U
استعداد شغلی
capacity
U
گنجایش استعداد
cleverest
U
باهوش با استعداد
mechanical aptitude
U
استعداد فنی
capacity
U
استعداد مقام
capacities
U
گنجایش استعداد
art
U
استعداد استادی
capacities
U
استعداد مقام
frost susceptibility
U
استعداد یخزدگی
scholastic aptitude
U
استعداد تحصیلی
child prodigy
U
بچهبا استعداد
strength
U
استعداد رزمی
artistry
U
استعداد هنرپیشگی
end strength
U
استعداد نهایی
war strenght
U
استعداد جنگی
aptitude test
U
ازمون استعداد
aptitude tests
U
ازمون استعداد
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
allotropy
U
استعداد تغییر و تبدیل
level of strength
U
میزان استعداد رزمی
potentialize
U
دارای استعداد کردن
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
manpower cieling
U
سطح استعداد پرسنل
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
gifted
U
موید شخص با استعداد
physical aptitude test
U
ازمون استعداد جسمانی
accountable strength
استعداد قابل توجه
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
differential aptitude tests
U
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
habiliment
U
جامه استعداد فکری
fabllibility
U
استعداد خطا کردن
level of strength
U
سطح استعداد رزمی
scholastic aptitude test
U
ازمون استعداد تحصیلی
talent for musics
U
استعداد یا ذوق موسیقی
gift
U
استعداد پیشکش کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
gifts
U
استعداد پیشکش کردن
versatile
U
دارای استعداد و ذوق
gifts
U
دارای استعداد کردن
potentially
U
با داشتن استعداد نهانی
the talnet of the country
U
مردم با استعداد کشور
natural
U
مسلم استعداد ذاتی
naturals
U
مسلم استعداد ذاتی
knack
U
صدای شلاق استعداد
able
با استعداد صلاحیت دار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com