Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rhyme
U
قافیه ساختن
rhymes
U
قافیه ساختن
rhyming
U
قافیه ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rime
U
نظم قافیه ساختن
Other Matches
feminine rhyme
U
قافیه وروی قافیه وردیف
rimeless or rhyme
U
بی قافیه
rhyme
U
قافیه
rhyming
U
قافیه
rhymes
U
قافیه
rimeless
U
بی قافیه
rime
U
قافیه
To miss the bus . To slip up .
U
قافیه را باختن
rhyme scheme
U
قافیه بندی
stress verse
U
قافیه موکد
verser
U
قافیه پرداز
rhumer
U
قافیه پرداز
to give rimes
U
قافیه شدن
rhyme
U
هم قافیه شدن
verseman
U
قافیه پرداز
stress verse
U
قافیه مشدد
versification
U
قافیه سازی
versifier
U
قافیه پرداز
rimy
U
قافیه دار
to put in rime
U
قافیه ناقص
rhyming
U
هم قافیه شدن
rime
U
هم قافیه شدن
rhymester
U
قافیه ساز
rhymes
U
هم قافیه شدن
blank verse
U
شعر بی قافیه
rimer or rhymer
U
قافیه پرداز
rimer
U
قافیه پرداز
rhythmization
U
سجع و قافیه سازی
rime
U
سخن قافیه دار
rime
U
قافیه دار کردن
crambo
U
بازی قافیه جویی
internal rhyme
U
قافیه ماقبل اخر
versification
U
شاعری قافیه پردازی
to rime away one's time
U
وقت خود را به قافیه سازی
The two are rhyming words .
U
این دو لغت هم قافیه هستند
hai ku
U
شعر بی قافیه سه سطری ژاپنی
rhyming
U
شعر سخن قافیه دار
rhymes
U
شعر سخن قافیه دار
blank verse
U
شعر بی قافیه پنج وزنی
rhyme
U
شعر سخن قافیه دار
I am in a tight corner . I am hard put to it .
U
قافیه برمن تنگ شده است
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
rondelet
U
غزل تهلیل دار دو قافیه هفت بندی
rimester
U
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
masculinerhme
U
قافیه کلماتی که نه به eبلکه بهجای تکیه دار منتهی میشود
trochee
U
وتد یا قافیه دو هجایی که هجای اولش بلند یا موکدوهجای دومش کوتاه یاخفیف باشد
free verse
U
شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
produces
U
ساختن
indite
U
ساختن
mints
U
ساختن
generated
U
ساختن
mint
U
ساختن
remake
U
از نو ساختن
constructs
U
ساختن
produced
U
ساختن
idolize
U
بت ساختن
remakes
U
از نو ساختن
construct
U
ساختن
minting
U
ساختن
constructed
U
ساختن
minted
U
ساختن
constructing
U
ساختن
to t. up
U
ساختن
fabricating
U
ساختن
fabricates
U
ساختن
fabricated
U
ساختن
fabricate
U
ساختن
idolising
U
بت ساختن
confect
U
ساختن
idolized
U
بت ساختن
carbonize
U
کک ساختن
idolizes
U
بت ساختن
pellet
U
حب ساختن
idolises
U
بت ساختن
idolised
U
بت ساختن
idolizing
U
بت ساختن
manufacture
U
ساختن
manufactured
U
ساختن
manufactures
U
ساختن
fabrication
U
ساختن
dree
U
ساختن با
upbuild
U
ساختن
bulid
U
ساختن
produce
U
ساختن
creates
U
ساختن
put-up
U
ساختن
put up
U
ساختن
creating
U
ساختن
fashion
U
مد ساختن
fashioned
U
مد ساختن
fashioning
U
مد ساختن
fashions
U
مد ساختن
makes
U
ساختن
to go in with
U
ساختن با
builds
U
ساختن
pills
U
حب ساختن
upgrading
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
upgraded
U
ساختن
upgrade
U
ساختن
miscreate
U
بد ساختن
composes
U
ساختن
to get along
U
ساختن
set up
U
ساختن
compose
U
ساختن
create
U
ساختن
build
U
ساختن
buildings
U
ساختن
pill
U
حب ساختن
generate
U
ساختن
invented
U
ساختن
invent
U
ساختن
forborne
U
ساختن با
bridges
U
پل ساختن
bridged
U
پل ساختن
to make a shift
U
ساختن
to make away
U
ساختن
bridge
U
پل ساختن
make
U
ساختن
unifies
U
تک ساختن
unify
U
تک ساختن
unifying
U
تک ساختن
generates
U
ساختن
generating
U
ساختن
invents
U
ساختن
inventing
U
ساختن
accustoms
U
معتاد ساختن
ensuring
U
مطمئن ساختن
minimize
U
کمینه ساختن
accustoming
U
معتاد ساختن
primp
U
مزین ساختن
insuring
U
مطمئن ساختن
insures
U
مطمئن ساختن
minimized
U
کمینه ساختن
accustom
U
معتاد ساختن
minimised
U
کمینه ساختن
assimilating
U
شبیه ساختن
minimizes
U
کمینه ساختن
assimilate
U
شبیه ساختن
retrench
U
از نو خندق ساختن
flinging
U
روانه ساختن
fling
U
روانه ساختن
equates
U
معادله ساختن
equated
U
معادله ساختن
equate
U
معادله ساختن
enthrals
U
مفتون ساختن
reedify
U
دوباره ساختن
assimilated
U
شبیه ساختن
minimizing
U
کمینه ساختن
filiate
U
مربوط ساختن
pt down
U
متوقف ساختن
assimilates
U
شبیه ساختن
re edify
U
دوباره ساختن
disturb
U
مضطرب ساختن
disturbs
U
مضطرب ساختن
minimises
U
کمینه ساختن
minimising
U
کمینه ساختن
discovers
U
مکشوف ساختن
incardinate
U
متران ساختن
disables
U
ناتوان ساختن
inactivate
U
ناکنش ور ساختن
disabling
U
ناتوان ساختن
produce
U
ساختن محصول
idealization
U
ارمانی ساختن
graved
U
منقوش ساختن
kithe
U
اشکار ساختن
disable
U
ناتوان ساختن
indebt
U
مرهون ساختن
indispose
U
اماده ساختن
discovering
U
مکشوف ساختن
discovered
U
مکشوف ساختن
produced
U
ساختن محصول
discover
U
مکشوف ساختن
intitle
U
ملقب ساختن
irrationalize
U
نامعقول ساختن
produces
U
ساختن محصول
individualization
U
فردی ساختن
frequency demodulation
U
اشکار ساختن
lay off
U
متوقف ساختن
let out
U
اشکار ساختن
perfuse
U
جاری ساختن
potentiate
U
نیرومند ساختن
ensure
U
مطمئن ساختن
potentiate
U
مقتدر ساختن
potentiation
U
نیرومند ساختن
ensured
U
مطمئن ساختن
prefabricate
U
پیس ساختن
ensures
U
مطمئن ساختن
overset
U
واژگون ساختن
optimize
U
بهینه ساختن
optimize
U
بهین ساختن
denigration
U
سیاه ساختن
mason up
U
ساختن دیوار
minify
U
خرد ساختن
internalization
U
درونی ساختن
mutualize
U
دوسره ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com