English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
rotatable U قابل گردش ایش دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible U قابل درک قابل رویت
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
achievable U قابل وصول قابل تفریق
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
hiked U گردش
twirling U گردش
hike U گردش
on the rove U در گردش
nutation U گردش
travel U گردش
maeander U گردش
anticlockwise rotation U گردش به چپ
hikes U گردش
raced U گردش
hiking U گردش
races U گردش
cycle U گردش
cycled U گردش
traveled U گردش
cycles U گردش
paseo U گردش
rotation U گردش
trips U گردش
flowed U گردش
tripped U گردش
flow U گردش
traverse U گردش
traversed U گردش
trip U گردش
flows U گردش
traversing U گردش
traverses U گردش
travels U گردش
movement U گردش
canter U گردش
cantered U گردش
cantering U گردش
canters U گردش
perambulation U گردش
meander U گردش
meandered U گردش
meandering U گردش
excursions U گردش
excursion U گردش
wrest U گردش
wrested U گردش
wresting U گردش
wrests U گردش
gyration U گردش
gyrations U گردش
water circulation U گردش اب
progress U گردش
meanders U گردش
operation U گردش
twirl U گردش
twirled U گردش
twirls U گردش
run U گردش
runs U گردش
turns U گردش
turn U گردش
jaunts U گردش
jaunt U گردش
revolution U گردش
rev U گردش
revs U گردش
revved U گردش
revving U گردش
stroll U گردش
strolled U گردش
strolls U گردش
circuits U گردش
circuit U گردش
race U گردش
circulations U گردش
progressing U گردش
periods U گردش
walking U گردش
period U گردش
turnover U گردش
circulation U گردش
flowline U خط گردش
flowine U خط گردش
ambulation U گردش
counterclockwise rotation U گردش به چپ
progresses U گردش
revolutions U گردش
left handed rotation U گردش به چپ
itineration U گردش
circumrotation U گردش
itineracy U گردش
progressed U گردش
promenade U گردش
promenades U گردش
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
perambulating U گردش کردن در
perambulate U گردش کردن در
circulating asset U دارایی در گردش
circulations U مسیر گردش
perambulated U گردش کردن در
flow direction U جهت گردش
perambulates U گردش کردن در
turnaround time U زمان گردش
circulates U گردش کردن
circulating capital U سرمایه در گردش
circulation of money U گردش پول
currency circulation U گردش پول
clockwise rotation U گردش به راست
clockwise rotation U گردش براست
circulated U گردش کردن
round robin U با گردش نوبت
circulated U به گردش در اوردن
gyroscopes U گردش بین
revolving fund U اعتبار در گردش
field trip U گردش علمی
gyroscope U گردش بین
rate of turn U میزان گردش
circulative U گردش کننده
sashay U گردش سفر
continous cycle U گردش دائمی
circulationg air U هوای در گردش
daily round U گردش روزانه
cycle of water U گردش اب در طبیعت
cycle of the room U گردش ماه
train ride U گردش با قطار
cooling water circulation U گردش اب سرد
eyre U گردش دورانی
working capital U سرمایه در گردش
data flow U گردش داده ها
rpm U گردش در دقیقه
excurse U گردش کردن
excursionist U گردش کننده
river trip U گردش رودخانه ای
walkabouts U گردش پیاده
walkabout U گردش پیاده
control flow U گردش کنترل
passageway U غلام گردش
to make an excursion U گردش کردن
to take a stroll U گردش کردن
to go for a stroll U گردش کردن
to be in a whirl U گردش کردن
the turn of a wheel U گردش چرخ
circulates U به گردش در اوردن
circulation U مسیر گردش
to make an excursion U به گردش رفتن
passageways U غلام گردش
turning effect U اثر گردش
turning circle U دایره گردش
ride U گردش سواره
rides U گردش سواره
continous running U گردش دائمی
right handed rotation U گردش به راست
operation U گردش جنبش
take a walk U گردش کردن
rolls U چرخش گردش
cash flow U گردش وجوه
nyuctitropism U گردش برگ در شب
rotation U گردش مشاغل
rotation U گردش روتاسیون
negative caster U گردش معکوس
wheels U گردش ناو
wheeling U گردش ناو
wheel U گردش ناو
operating capital U سرمایه در گردش
cycle U دوره گردش
hydraulic cycle U گردش اب در طبیعت
cycled U دوره گردش
angle of rotation U زاویه گردش
cycles U دوره گردش
rambling U گردش کننده
pleasure ground U گردش گاه
promenades U گردش کردن
turnover U گردش معاملات
money in circulation U پول در گردش
revs per minute U گردش بر دقیقه
rove U گردش کردن
roved U گردش کردن
roves U گردش کردن
revolutions per minute U گردش بر دقیقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com