Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
navigable
U
قابل کشتیرانی
sailable
U
قابل کشتیرانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fairway
U
مسیر قابل کشتیرانی کانال
fairway
U
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairways
U
مسیر قابل کشتیرانی کانال
fairways
U
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
Other Matches
liner
U
خط کشتیرانی
liners
U
خط کشتیرانی
sailing
U
کشتیرانی
navigation
U
کشتیرانی
shipping line
U
خط کشتیرانی
shipping
U
کشتیرانی
navigability
U
قابلیت کشتیرانی
shipping
U
کشتیرانی ناوگان
nautical
U
مربوط به کشتیرانی
cabotage
U
کشتیرانی ساحلی
commercial marine
U
کشتیرانی تجارتی
liner terms
U
شرایط خط کشتیرانی
chamber of shipping
U
اتاق کشتیرانی
navigate
U
کشتیرانی کردن
navigated
U
کشتیرانی کردن
navigates
U
کشتیرانی کردن
shipping conference
U
کنفرانس کشتیرانی
navigating
U
کشتیرانی کردن
shipping company
U
شرکت کشتیرانی
cargo liners
U
خط کشتیرانی مخصوص بار
liner trade
U
کشتیرانی منظم تجاری
shipping agent
U
نماینده شرکت کشتیرانی
water supply to navigation
U
تامین اب کانال کشتیرانی
coasters
U
کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
coaster
U
کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
conference freight rate
U
نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
sudd
U
توده شناور علف و نی که دررود نیل مانع کشتیرانی میشود
sailed
U
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
cabotage
U
کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
sailings
U
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail
U
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
cabotage
U
کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
sensible
U
قابل درک قابل رویت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable
U
قابل
thorough paced
U
قابل
apt
U
قابل
good
U
قابل
qualified
U
قابل
able
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
solvable
U
قابل حل
acceptor
U
قابل
abler
U
قابل
soluble
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
ablest
U
قابل
sensible
U
قابل حس
multipliable
U
قابل تکثیر
moveable
U
قابل تغییر
observable
U
قابل مراعات
separable
U
قابل تفکیک
multiplicable
U
قابل تکثیر
inquirable
U
قابل تحقیق
inheritable
U
قابل توارث
namable
U
قابل ذکر
insurable
U
قابل بیمه
inoculable
U
قابل تلقیح
inhabitable
U
قابل سکنی
justifiable
U
قابل توجیه
inferible
U
قابل استنباط
liveable
U
قابل زندگی
partible
U
قابل افراز
detectable
U
قابل کشف
pardoable
U
قابل عفو
pasturable
U
قابل چرا
operable
U
قابل درمان
operable
U
قابل علاج
open cheque
U
چک قابل انتقال
inflexional
U
قابل صرف
inflective
U
قابل صرف
knowable
U
قابل دانستن
nota bene
U
قابل توجه
numerable
U
قابل شمارش
omissible
U
قابل حذف
inflamable
U
قابل اشتعال
inferable
U
قابل استنباط
enforceable
U
قابل اجراء
realizable
U
قابل درک
kenspeckle
U
قابل شناسایی
macroscopic
U
قابل رویت
justiciable
U
قابل دادرسی
judicable
U
قابل قضاوت
maintainable
U
قابل نگاهداری
trustworthy
U
قابل اعتماد
irrigable
U
قابل ابیاری
limpsey
U
قابل انحناء
inspirable
U
قابل تنفس
irrecusable
U
غیر قابل رد
pivoting
U
قابل چرخش
machinable
U
قابل تراش
digestible
U
قابل هضم
limpsy
U
قابل انحناء
limsy
U
قابل انحناء
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
licensable
U
قابل اجازه
livable
U
قابل زیستن
livable
U
قابل معاشرت
leviable
U
قابل تحمیل
livable
U
قابل زندگی
liveable
U
قابل زیستن
liveable
U
قابل معاشرت
regrettable
U
قابل تاسف
inventible
U
قابل جعل
eligible
U
قابل انتخاب
negotiating
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
negotiate
U
قابل انتقال
mibeable
U
قابل استخراج
noticeable
U
قابل توجه
minable
U
قابل استخراج
mistakable
U
قابل اشتباه
mobilizable
U
قابل تجهیز
merchantable
U
قابل فروش
inventible
U
قابل اختراع
investigable
U
قابل رسیدگی
medicable
U
قابل معالجه
selectively
U
قابل انتخاب
selective
U
قابل انتخاب
meltable
U
قابل ذوب
mentionable
U
قابل ذکر
merchantable
U
قابل معامله
interconvertible
U
قابل تبدیل
enforceable
U
قابل اجرا
drinkable
U
قابل اشامیدن
moot
U
قابل بحث
rebuttable presumptions
U
احکام قابل رد
reflexible
U
قابل انعکاس
refractile
U
قابل انکسار
refrangible
U
قابل انکسار
registrable
U
قابل ثبت
regulable
U
قابل تعدیل
reimbursable
U
قابل پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
remediable
U
قابل علاج
remissible
U
قابل اغماض
removable
U
قابل رفع
removable
U
قابل انتقال
removable
U
قابل عزل
renderable
U
قابل ارائه
rentable
U
قابل اجاره
repairable
U
قابل جبران
refillable
U
قابل تعویض
intelligible
U
قابل فهم
receivable
U
قابل قبول
reclaimable
U
قابل استرداد
reclaimable
U
قابل احیاء
reconcilable
U
قابل تلفیق
recoupable
U
قابل جبران
redeemable
U
قابل ابتیاع
objectionable
U
قابل اعتراض
culpable
U
قابل مجازات
vulnerable
U
قابل حمله
comprehensible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل درک
reparable
U
قابل جبران
venial
U
قابل عفو
repeatable
U
قابل تکرار
applicable
U
قابل اطلاق
applicable
U
قابل اجراء
reprouducible
U
قابل تولیدیاتناسل
reversible
U
قابل نقض
permeable
U
قابل نفوذ
resistible
U
قابل مقاومت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com