English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adorable U قابل پرستش
worshipful U قابل پرستش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adores U پرستش
adored U پرستش
adore U پرستش
worshiped U پرستش
divine service U پرستش
worshipping U پرستش
cults U پرستش
worships U پرستش
adoring U پرستش
adoration U پرستش
worship U پرستش
cult U پرستش
idolization U پرستش
adulation U پرستش
worshiping U پرستش
praising U تحسین پرستش
zoolatry U پرستش حیوانات
praises U تحسین پرستش
praised U تحسین پرستش
praise U تحسین پرستش
devotion U دعا پرستش
meeting house U پرستش گاه
self worship U پرستش خویشتن
hierolatry U پرستش اولیاء
sorb U عبادت پرستش
phallicism U پرستش کیر
ritual U ایین پرستش
martyrolatry U پرستش شهدا
polytheism U پرستش خدایان متعدد
hours of worship ساعات پرستش یا نماز
adorability U قابلیت پرستش ستودنی
adorableness U قابلیت پرستش ستودنی .
phallism U پرستش الت مردی
the worship of god U پرستش یا عبادت خدا
worshipping U عبادت پرستش کردن
worships U عبادت پرستش کردن
object of worship U موضوع پرستش یاستایش
worshiped U عبادت پرستش کردن
worshiping U عبادت پرستش کردن
bibliolatry U پرستش کتاب مقدس
elemental worship U پرستش قوای طبیعی
worship U عبادت پرستش کردن
bethel U محل پرستش خدا
latri U پرستش خدای برحق
philanthropically U ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
idolised U بحد پرستش دوست داشتن
idolize U بحد پرستش دوست داشتن
idolizes U بحد پرستش دوست داشتن
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
idolising U بحد پرستش دوست داشتن
monolatry U پرستش یک خدا از میان چندخدا
idolized U بحد پرستش دوست داشتن
idolises U بحد پرستش دوست داشتن
idolizing U بحد پرستش دوست داشتن
hagiolatry U پرستش مقدسین وروحانیون ملاپرستی
theriaanthropism U پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
bacchic U وابسته به باکوس خدای میگساری و پرستش او مستانه و پرهیاهو
prostyle U ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
achievable U قابل وصول قابل تفریق
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
sensible U قابل درک قابل رویت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
qualified U قابل
solvable U قابل حل
good U قابل
abler U قابل
able U قابل
sensible U قابل حس
ablest U قابل
soluble U قابل حل
thorough paced U قابل
capable U قابل
dissoluble U قابل حل
acceptor U قابل
incapable U نا قابل
apt U قابل
fordable U قابل عبور
fissionable U قابل شکافت
sellable U قابل فروش
flightworthy U قابل پرواز
flyable U قابل پرواز
fleeceable U قابل چیدن
fissile U قابل انشقاق
observable U قابل مراعات
fertilizable U قابل باروری
flege U قابل پرواز
fixed format U قابل ثابت
fit for use U قابل استفاده
fiduciary U قابل اعتماد
fishable U قابل ماهیگیری
arguable U قابل بحث
fit to eat U قابل خوردن
knowable U قابل دانستن
erectile U قابل نعوظ
excludable U قابل استثناء
enforceable U قابل اجرا
enforceable U قابل اجراء
digestible U قابل هضم
executable U قابل اجرا
executory U قابل اجرا
exepandable U قابل توسعه
exercisable U قابل تمرین
exhalable U قابل تبخیر
expandable U قابل انبساط
expansile U قابل انبساط
extractable U قابل کشیدن
pivoting U قابل چرخش
writable U قابل درج
regrettable U قابل تاسف
erodible U قابل سایش
erodible U قابل فرسایش
shippable U قابل ارسال
evaporable U قابل تبخیر
evocable U قابل احضار
trustworthy U قابل اعتماد
exactable U قابل تحمیل
exactable U قابل مطالبه
examinable U قابل امتحان
exchangeable U قابل مبادله
expellable U قابل اخراج
expessible U قابل بیان
exterminable U قابل انقراض
extractible U قابل استخراج
on hand <idiom> U قابل دسترس
extractive U قابل کشیدن
faithworthy U قابل اعتماد
farmable U قابل کشتکاری
farmable U قابل اجاره
farmeble U قابل اجاره
farmeble U قابل کشتکاری
separable U قابل تفکیک
fathomable U قابل پیمایش
fencible U قابل دفاع
negotiate U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
expessible U قابل فهماندن
explainable U قابل شرح
selectively U قابل انتخاب
selective U قابل انتخاب
extensible U قابل تمدید
extensile U قابل بسط
extensile U قابل کشش
drinkable U قابل اشامیدن
extensile U قابل تعمیم
eligible U قابل انتخاب
negotiating U قابل انتقال
negotiates U قابل انتقال
fermentable U قابل تخمیر
forfeitable U قابل مجازات
admissible U قابل قبول
intelligible U قابل فهم
chargeable <adj.> U قابل تنبه
culpable <adj.> U قابل تنبه
indictable <adj.> U قابل تنبه
penal <adj.> U قابل تنبه
punishable <adj.> U قابل تنبه
sailable U قابل کشتیرانی
increasable U قابل ازدیاد
venial U قابل عفو
remarkable U قابل توجه
serviceable U قابل استفاده
expendable U قابل خرج
realizable U قابل تحقق
realizable U قابل درک
intelligible U قابل درک
distinct U قابل تشخیص
discernible U قابل تشخیص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com