English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dishonored U قابل پرداخت نبودن
dishonoring U قابل پرداخت نبودن
dishonors U قابل پرداخت نبودن
dishonour U قابل پرداخت نبودن
dishonoured U قابل پرداخت نبودن
dishonouring U قابل پرداخت نبودن
dishonours U قابل پرداخت نبودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be left in disbelief <idiom> U قابل فهم نبودن
inapprehensibility U قابل درک نبودن
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
payable U قابل پرداخت
remittable U قابل پرداخت
reimbursable U قابل پرداخت
due U ذمه قابل پرداخت
due U پرداختنی قابل پرداخت
accounts payable U حساب قابل پرداخت
chargeable call U مکالمه قابل پرداخت
payable in arrears U قابل پرداخت در سررسید
payable in advance U قابل پیش پرداخت
payable immediately U قابل پرداخت فوری
chargeable U قابل بدهی یا پرداخت
payable at maturity U قابل پرداخت دراینده
payable at destiination U قابل پرداخت در مقصد
bill payable U برات قابل پرداخت
solvable U واریز شدنی قابل پرداخت
payable to order U قابل پرداخت به حواله کرد
payable to bearer U قابل پرداخت در وجه حامل
benefits payable to surviving dependents U مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
foreign bill U برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
frozen U سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
bill time draft U برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
deferred dividened U سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
special acceptance of a bill of U قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
re issuable notes U اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
sight bill U حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
payable at sight U قابل پرداخت به محض رویت به رویت
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
lack U نبودن
lacks U نبودن
lacked U نبودن
absence U نبودن
absences U نبودن
disagreeing U موافق نبودن
misbeseem U زیبنده نبودن
disagreed U موافق نبودن
disagrees U موافق نبودن
to be no more U دیگر نبودن
stand off U محشور نبودن
stand-off U محشور نبودن
stand-offs U محشور نبودن
be off one's duty U سر خدمت نبودن
no new is good new U نبودن خبر
to be out of heart U سرخلق نبودن
to go out of fashion U دیگرمتداول نبودن
haze U روشن نبودن مه
to retire in to oneself U معاشر نبودن
to be at ease U راحت نبودن
bushes U در فرم نبودن
bush U در فرم نبودن
unconditionality U معلق نبودن
disagree U موافق نبودن
eccentrics U هم مرکز نبودن
eccentric U هم مرکز نبودن
run short <idiom> U کافی نبودن
twiddle one's thumbs <idiom> U مشغول نبودن
inapplicability U عملی نبودن
inedibility U ماکول نبودن
displease U خوش ایند نبودن
unanswered U همردیف نبودن حریف
no great shakes <idiom> U حدوسط ،مهم نبودن
[be] no chicken U دیگر جوان نبودن
no deal <idiom> U موافق نبودن ،رد کردن
to be under a person p U زیرحمایت کسی نبودن
displeases U خوش ایند نبودن
no cigar <idiom> U موافق نبودن ،رد کردن
out of step <idiom> U دریک گام نبودن
out of kilter <idiom> U دربالانس خوبی نبودن
misbeseem U نیامدن به نبودن برای
misbecome U زیبنده نبودن ناجوربودن برای
let the chips fall where they may <idiom> U نگران نتیجه یک کشف نبودن
inexpressiveness U زیان دار نبودن گنگی
goof off <idiom> U کار نکردن یاجدی نبودن
indulge U مخالف نبودن رها ساختن
differ U شبیه چیز دیگر نبودن
differing U شبیه چیز دیگر نبودن
differed U شبیه چیز دیگر نبودن
run-of-the-mill U برجسته نبودن در جنس متوسط
run of the mill U برجسته نبودن در جنس متوسط
fluctuates U ثابت نبودن موج زدن
fluctuated U ثابت نبودن موج زدن
fluctuate U ثابت نبودن موج زدن
throw together <idiom> U عجله داشتن ومراقب نبودن
sell out <idiom> U صادق نبودن ،فرختن راز
differs U شبیه چیز دیگر نبودن
indulging U مخالف نبودن رها ساختن
acatamathesia U قادر بدرک سخن نبودن
not my cup of tea <idiom> U باب طبع کسی نبودن
forlackof shoes U بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
mismatch U متناسب نبودن ناجور بودن
time out U معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
miscast U برای نقش خودمناسب نبودن
to have no say [in that matter] U پاسخگو نبودن [در این قضیه]
indulges U مخالف نبودن رها ساختن
indulged U مخالف نبودن رها ساختن
write off <idiom> U پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] U مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
bark is worse than one's bite <idiom> U به بدی چیزی که به نظر میرسه،نبودن
to sit heavy on the stomach U گوارا نبودن دیر هضم بودن
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
stand pat <idiom> U ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
off balance <idiom> U فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
asleep at the switch <idiom> U متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
drown out <idiom> U سروصدای زیاد براه انداختن وقادر به شنیدن نبودن
don't give up the day job <idiom> U [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
to go easy on somebody [something] U خیلی ایراد نگرفتن [انتقادی نبودن] از کسی [در مورد چیزی]
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
sensible U قابل درک قابل رویت
achievable U قابل وصول قابل تفریق
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
disclaimers U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimer U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
heir presumptive U وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
finishing U پرداخت
bleaching U پرداخت
disbursement U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
payments U پرداخت
paying U پرداخت
pays U پرداخت
rendering U پرداخت
glosser U پرداخت گر
settlement U پرداخت
settlements U پرداخت
outlay U پرداخت
expenditure U پرداخت
trim U پرداخت
glazes U پرداخت
finishes U پرداخت
discharges U پرداخت
polish U پرداخت
discharge U پرداخت
defrayal U پرداخت
remitment U پرداخت
pay U پرداخت
finishing touches U پرداخت
pt U پرداخت
renderings U پرداخت
payment U پرداخت
refinishing U پرداخت
making good U پرداخت
lustreer U پرداخت
refunds U پس پرداخت
refunding U پس پرداخت
refunded U پس پرداخت
refund U پس پرداخت
discharging U پرداخت
polishes U پرداخت
finish U پرداخت
furbisher U پرداخت گر
glaze U پرداخت
presumption hominis U قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
finishes U پرداخت کار
finish U پرداخت کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com