English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
payable at sight U قابل پرداخت به محض رویت به رویت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
macroscopic U قابل رویت
apparent U قابل رویت
visible U قابل رویت
visible U نمایان قابل رویت
inenarrable U غیر قابل رویت
visibles U کالاهای قابل رویت
uncovered U واضح قابل رویت غیر سری
visibility U قابلیت دید قابل رویت بودن
sensible U قابل درک قابل رویت
chip U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
helical U ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
at sight U به رویت
sight U رویت
sights U رویت
sight U رویت کردن
visibility U قابلیت رویت
angle of sight U زاویه رویت
anchor in sight U لنگر رویت شد
option of inspection U خیار رویت
seeing U بینش رویت
at sight U بمحض رویت
bill pay able at sight U برات رویت
sights U رویت کردن
draft at sight U برات به رویت
sight draft U برات به رویت
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف در رویت
invisibles U معاملات غیرقابل رویت
preview U قبلا رویت کردن
previews U قبلا رویت کردن
invisible trade U تجارت غیرقابل رویت
the pot calls the kettle black U دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
Please face me when I'm talking to you. U لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
What brazen cheek ! Ilike your impudence . U بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
heliacal U ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
parallax U اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
subaqueous ranging U طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
reflected code U سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
angle of view U زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
invisible assets U دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
pot calling the kettle black <idiom> U دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
sights U بازرسی کردن رویت کردن
sight U بازرسی کردن رویت کردن
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
remittable U قابل پرداخت
reimbursable U قابل پرداخت
payable U قابل پرداخت
dishonour U قابل پرداخت نبودن
dishonouring U قابل پرداخت نبودن
payable in arrears U قابل پرداخت در سررسید
dishonored U قابل پرداخت نبودن
due U پرداختنی قابل پرداخت
dishonoured U قابل پرداخت نبودن
dishonoring U قابل پرداخت نبودن
due U ذمه قابل پرداخت
dishonors U قابل پرداخت نبودن
dishonours U قابل پرداخت نبودن
payable in advance U قابل پیش پرداخت
bill payable U برات قابل پرداخت
chargeable call U مکالمه قابل پرداخت
payable at destiination U قابل پرداخت در مقصد
chargeable U قابل بدهی یا پرداخت
accounts payable U حساب قابل پرداخت
payable immediately U قابل پرداخت فوری
payable at maturity U قابل پرداخت دراینده
payable to bearer U قابل پرداخت در وجه حامل
payable to order U قابل پرداخت به حواله کرد
solvable U واریز شدنی قابل پرداخت
benefits payable to surviving dependents U مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
foreign bill U برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
frozen U سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
bill time draft U برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
deferred dividened U سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
special acceptance of a bill of U قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
re issuable notes U اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
sight bill U حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
achievable U قابل وصول قابل تفریق
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
polish U پرداخت
refunds U پس پرداخت
payment U پرداخت
disbursement U پرداخت
discharging U پرداخت
polishes U پرداخت
refund U پس پرداخت
refunding U پس پرداخت
settlement U پرداخت
lustreer U پرداخت
settlements U پرداخت
refunded U پس پرداخت
glosser U پرداخت گر
renderings U پرداخت
rendering U پرداخت
finish U پرداخت
finishes U پرداخت
finishing U پرداخت
bleaching U پرداخت
pt U پرداخت
furbisher U پرداخت گر
payments U پرداخت
finishing touches U پرداخت
expenditure U پرداخت
refinishing U پرداخت
discharges U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
outlay U پرداخت
pay U پرداخت
paying U پرداخت
pays U پرداخت
glaze U پرداخت
trim U پرداخت
remitment U پرداخت
glazes U پرداخت
defrayal U پرداخت
making good U پرداخت
discharge U پرداخت
non-payment U عدم پرداخت
rendition U پرداخت تحویل
repayments U پرداخت مجدد
repayment U پرداخت مجدد
satin U جلا پرداخت
renditions U پرداخت تحویل
deposit U پیش پرداخت
furbishing U پرداخت کردن
remittances U پرداخت تادیه
annual payment U پرداخت سالیانه
by payment U از طریق پرداخت
liquidation U پرداخت بدهی
back freigt U پرداخت کرایه
never-never U پرداخت قسطی
money back U تضمین پرداخت
deposits U پیش پرداخت
on account payment U پیش پرداخت
remittance U پرداخت تادیه
paymasters U مامور پرداخت
advancing U پیش پرداخت
advances U پیش پرداخت
advance پیش پرداخت
advance U پیش پرداخت
finishing U پرداخت کاری
advance payment U پیش پرداخت
burnish U پرداخت کردن
advice note U دستورپیش پرداخت
down payment U پیش پرداخت
bilk U گذاشتن از پرداخت
paymaster U مامور پرداخت
money orders U دستور پرداخت
money order U دستور پرداخت
down payments U پیش پرداخت
overpayment U پرداخت اضافی
remittal U گذشت پرداخت
lump sum payment U پرداخت نقدی
reimbursements U پرداخت جبرانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com