Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maintainable
U
قابل نگاهداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
keeps
U
نگاهداری
keep
U
نگاهداری
maintenance
U
نگاهداری
subsistence
U
نگاهداری
retention
U
نگاهداری
internment
U
نگاهداری
support
U
نگاهداری
term of maintenance
U
مهلت نگاهداری
holds
U
چسبیدن نگاهداری
normal maintenance
U
نگاهداری بهنجار
to give support to
U
نگاهداری کردن
hold
U
چسبیدن نگاهداری
irretentive
U
ناتوان در نگاهداری
retentiveness
U
نیروی نگاهداری
poise
U
ثبات نگاهداری
term of maintenance
U
دوره نگاهداری
retainers
U
حکم نگاهداری و ضبط
baby-sat
U
از بچه نگاهداری کردن
baby-sit
U
از بچه نگاهداری کردن
baby-sits
U
از بچه نگاهداری کردن
gasholders
U
محفظه نگاهداری گاز
baby-sitting
U
از بچه نگاهداری کردن
retainer
U
حکم نگاهداری و ضبط
gasholder
U
محفظه نگاهداری گاز
baby sit
U
از بچه نگاهداری کردن
poor rate
U
مالیات برای نگاهداری بی نوایان
vivarium
U
جای نگاهداری جانوران زمینی
nursery
U
محل نگاهداری اطفال شیرخوار
nurseries
U
محل نگاهداری اطفال شیرخوار
warrens
U
جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
warren
U
جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
olericulture
U
سبزی فروشی فراوردن و نگاهداری سبزیجات
bandbox
U
جعبهء مقوایی مخصوص نگاهداری کلاه
sacristy
U
محل نگاهداری فروف مقدسه کلیسا
ossuary
U
فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
livery stable
U
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
bookends
U
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend
U
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
flying shore
U
تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
refresh buffer
U
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
sensible
U
قابل درک قابل رویت
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
abler
U
قابل
acceptor
U
قابل
good
U
قابل
thorough paced
U
قابل
apt
U
قابل
soluble
U
قابل حل
sensible
U
قابل حس
dissoluble
U
قابل حل
ablest
U
قابل
qualified
U
قابل
capable
U
قابل
able
U
قابل
solvable
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
thankworthy
U
قابل سپاسگزاری
knowable
U
قابل دانستن
challengeable
U
قابل اعتراض
imaginal
U
قابل درک
actionable
<adj.>
U
قابل تنبه
chargeable
<adj.>
U
قابل تنبه
appropriative
U
قابل ضبط
heritable
U
قابل توارث
ignitable
U
قابل احتراق
apprehensible
U
قابل فهم
terminable
<adj.>
U
قابل فسخ
ignitible
U
قابل احتراق
temptable
U
قابل اغوا
imitable
U
قابل تقلید
ignitable
U
قابل اشتعال
culpable
<adj.>
U
قابل تنبه
divisible
U
قابل تقسیم
arbitrable
U
قابل داوری
caducity
U
قابل زوال
amenable
U
قابل جوابگویی
considerable
U
قابل توجه
imposable
U
قابل تحمیل
vibratile
U
قابل اهتزاز
employable
U
قابل استخدام
utilizable
<adj.>
U
قابل مصرف
pitiable
U
قابل ترحم
ascertainable
U
قابل تحقیق
extendable
U
قابل تمدید
extendable
U
قابل تعمیم
approvable
U
قابل تصویب
elastic
U
قابل ارتجاع
indictable
<adj.>
U
قابل تنبه
penal
<adj.>
U
قابل تنبه
newsworthy
U
قابل انتشار
punishable
<adj.>
U
قابل تنبه
impugnable
U
قابل اعتراض
opens
U
قابل بحث
opened
U
قابل بحث
open
U
قابل بحث
changeable
U
قابل تغییر
enforceable
U
قابل اجراء
apodeictic
U
قابل توضیح
selectively
U
قابل انتخاب
selective
U
قابل انتخاب
apodictic
U
قابل توضیح
flightworthy
U
قابل پرواز
drinkable
U
قابل اشامیدن
flyable
U
قابل پرواز
eligible
U
قابل انتخاب
negotiating
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
negotiate
U
قابل انتقال
applaudable
U
قابل تحسین
flege
U
قابل پرواز
fleeceable
U
قابل چیدن
digestible
U
قابل هضم
fathomable
U
قابل پیمایش
fencible
U
قابل دفاع
fermentable
U
قابل تخمیر
titratable
U
قابل عیارگیری
fertilizable
U
قابل باروری
fiduciary
U
قابل اعتماد
fishable
U
قابل ماهیگیری
fissile
U
قابل انشقاق
fissionable
U
قابل شکافت
fit for use
U
قابل استفاده
fit to eat
U
قابل خوردن
fixed format
U
قابل ثابت
aposematic
U
قابل گوشزد
fordable
U
قابل عبور
forfeitable
U
قابل مجازات
gasifiable
U
قابل تبخیرgasworks
separable
U
قابل تفکیک
generable
U
قابل تعمیم
generable
U
قابل تولید
get at able
U
قابل حصول
governable
U
قابل حکومت
grantable
U
قابل اهداء
grindable
U
قابل سایش
thinkable
U
قابل فکر
guidable
U
قابل راهنمایی
applicatory
U
قابل اجراء
observable
U
قابل مراعات
healable
U
قابل ملاحظه
appellable
U
قابل استیناف
appellable
U
قابل مراجعه
forgeable
U
قابل اهنگری
negligible
U
قابل فراموشی
fortifiable
U
قابل استحکام
fracturable
U
قابل شکست
fracturable
U
قابل انکسار
claimable
U
قابل مطالبه
fungible
U
قابل تعویض
fusil
U
قابل ذوب
fusile
U
قابل ذوب
claimable
U
قابل ادعا
appealable
U
قابل استیناف
citable
U
قابل ذکر
appeasable
U
قابل تسکین
appraisable
U
قابل تقویم
plausible
U
قابل استماع
superimposable
U
قابل اضافه
justiciable
U
قابل دادرسی
realizable
U
قابل تحقق
realizable
U
قابل درک
sociable
U
قابل معاشرت
adaptable
U
قابل توافق
tolerable
U
قابل قبول
tolerable
U
قابل تحمل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com