English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
claimable U قابل مطالبه
demandable U قابل مطالبه
exactable U قابل مطالبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
Other Matches
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
demand U مطالبه
claiming U مطالبه
claims U مطالبه
demands U مطالبه
claim U مطالبه
claimed U مطالبه
demanded U مطالبه
omittance is no quit tance U مطالبه نکردن
charge U مطالبه بها
charges U مطالبه بها
to call in U مطالبه کردن
claimant U مطالبه کننده
claimed U مطالبه کردن
claim U مطالبه کردن
claiming U مطالبه کردن
claims U مطالبه کردن
demand note U مطالبه نامه
demander U مطالبه کننده
demands U درخواست مطالبه
demanded U مطالبه کردن
demanded U درخواست مطالبه
demand U مطالبه کردن
demand U درخواست مطالبه
exaction U مطالبه بزور
unclaimed U مطالبه نشده
claimed <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
asked <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
demands U مطالبه کردن
undercharge U کم مطالبه کردن از
demanded <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
energy demand U مطالبه انرژی
claim under a guarantee U مطالبه تحت ضمانتنامه
unasked U مطالبه نشده ناپرسیده
exact U بزور مطالبه کردن
exacts U بزور مطالبه کردن
exigible U خواستنی مطالبه کردنی
claim guarantee form U مطالبه پرداخت ضمانتنامه
exacted U بزور مطالبه کردن
demands U مطالبه تقاضا کردن
demand U مطالبه تقاضا کردن
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
demanded U مطالبه تقاضا کردن
exact U عین به زور مطالبه کردن
time deposits U مطالبه نقدی موجل از بانک
exacts U عین به زور مطالبه کردن
buyer's option to duble U مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
exacted U عین به زور مطالبه کردن
seller's option to duble U از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
pray in aid U دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
achievable U قابل وصول قابل تفریق
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
sensible U قابل درک قابل رویت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
apt U قابل
able U قابل
sensible U قابل حس
acceptor U قابل
capable U قابل
incapable U نا قابل
soluble U قابل حل
thorough paced U قابل
ablest U قابل
abler U قابل
good U قابل
solvable U قابل حل
dissoluble U قابل حل
qualified U قابل
plantable U قابل کشت
piceous U قابل اشتعال
livable U قابل معاشرت
trustworthy U قابل اعتماد
imaginable U قابل درک
observable U قابل مراعات
knowable U قابل دانستن
pardoable U قابل عفو
partible U قابل افراز
noticeable U قابل توجه
pasturable U قابل چرا
livable U قابل زندگی
persuadable U قابل تشویق
inquirable U قابل تحقیق
livable U قابل زیستن
judicable U قابل قضاوت
justiciable U قابل دادرسی
kenspeckle U قابل شناسایی
inflexional U قابل صرف
regrettable U قابل تاسف
leviable U قابل تحمیل
inflective U قابل صرف
apparent U قابل رویت
inflamable U قابل اشتعال
inferible U قابل استنباط
inhabitable U قابل سکنی
inoculable U قابل تلقیح
licensable U قابل اجازه
open cheque U چک قابل انتقال
limsy U قابل انحناء
limpsy U قابل انحناء
limpsey U قابل انحناء
ponderable U قابل سنجش
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
negotiate U قابل انتقال
inheritable U قابل توارث
elastic U قابل ارتجاع
machinable U قابل تراش
mibeable U قابل استخراج
minable U قابل استخراج
mistakable U قابل اشتباه
mobilizable U قابل تجهیز
enforceable U قابل اجرا
moot U قابل بحث
irrecusable U غیر قابل رد
justifiable U قابل توجیه
pivoting U قابل چرخش
liveable U قابل زندگی
enforceable U قابل اجراء
macroscopic U قابل رویت
liveable U قابل معاشرت
maintainable U قابل نگاهداری
medicable U قابل معالجه
digestible U قابل هضم
meltable U قابل ذوب
mentionable U قابل ذکر
merchantable U قابل معامله
merchantable U قابل فروش
selectively U قابل انتخاب
selective U قابل انتخاب
inventible U قابل جعل
investigable U قابل رسیدگی
interconvertible U قابل تبدیل
insurable U قابل بیمه
detectable U قابل کشف
inspirable U قابل تنفس
irrigable U قابل ابیاری
nota bene U قابل توجه
moveable U قابل تغییر
operable U قابل علاج
operable U قابل درمان
inventible U قابل اختراع
omissible U قابل حذف
multipliable U قابل تکثیر
drinkable U قابل اشامیدن
multiplicable U قابل تکثیر
namable U قابل ذکر
eligible U قابل انتخاب
negotiating U قابل انتقال
negotiates U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
separable U قابل تفکیک
numerable U قابل شمارش
liveable U قابل زیستن
newsworthy U قابل انتشار
distinct U قابل تشخیص
removable U قابل انتقال
vulnerable U قابل حمله
removable U قابل عزل
comprehensible U قابل درک
serviceable U قابل استفاده
intelligible U قابل درک
intelligible U قابل فهم
renderable U قابل ارائه
rentable U قابل اجاره
repairable U قابل جبران
reparable U قابل جبران
repeatable U قابل تکرار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com