Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deprivable
U
قابل محرومیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
Other Matches
disqualifies
U
محرومیت
vitiosity
U
محرومیت
privations
U
محرومیت
disqualify
U
محرومیت
exclusion
U
محرومیت
disqualified
U
محرومیت
bereavement
U
محرومیت
bereavements
U
محرومیت
forfeits
U
محرومیت
forfeited
U
محرومیت
disqualifying
U
محرومیت
proscription
U
محرومیت
privation
U
محرومیت
deprivations
U
محرومیت
forfeiting
U
محرومیت
deprivation
U
محرومیت
forfeit
U
محرومیت
deprival
U
بی نصیبی محرومیت
food deprivation
U
محرومیت غذایی
disinheritance
U
محرومیت از ارث
sleep deprivation
U
محرومیت از خواب
privative
U
ناشی از محرومیت
disherison
U
محرومیت ازارث
deprived
U
توام با محرومیت
binocular deprivation
U
محرومیت دو چشمی
sensory deprivation
U
محرومیت حسی
reprobates
U
هرزه محرومیت
reprobate
U
هرزه محرومیت
stimulus deprivation
U
محرومیت تحریکی
principle of exclusion
U
اصل محرومیت
deprived
U
محرومیت کشیده
monocular deprivation
U
محرومیت یک چشمی
cultural deprivation
U
محرومیت فرهنگی
emotional deprivation
U
محرومیت هیجانی
deprivation from inheritance
U
محرومیت از ارث
attainder
U
محرومیت از حقوق مدنی
disbarment
U
محرومیت از شغل وکالت
civil death
U
محرومیت از حقوق مدنی
Deprivation of ones civil rights .
U
محرومیت از حقوق مدنی
civic d.
U
محرومیت از حقوق کشوری
civil degradation
U
محرومیت از حقوق مدنی
corruption of blood
U
محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
salique law
U
محرومیت اولاداناث از توارث تاج وتخت
disfranchisement
U
محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
ostracism
U
محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی
outlawry
U
بی بهره گی از حقوق وحمایت قانونی محرومیت ازحقوق
salic law
U
محرومیت اولاد اناث از توارث تاج وتخت
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
ineligibility
U
عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
sensible
U
قابل درک قابل رویت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble
U
قابل حل
good
U
قابل
acceptor
U
قابل
able
U
قابل
incapable
U
نا قابل
abler
U
قابل
capable
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
sensible
U
قابل حس
qualified
U
قابل
thorough paced
U
قابل
apt
U
قابل
ablest
U
قابل
solvable
U
قابل حل
demandable
U
قابل مطالبه
translatable
U
قابل تعبیر
changeable
U
قابل تغییر
submergible
U
قابل فروکردن در اب
submersible
U
قابل شناوری
deducible
U
قابل کسر
livable
U
قابل معاشرت
machinable
U
قابل تراش
livable
U
قابل زیستن
translatable
U
قابل ترجمه
considerable
U
قابل توجه
defeasible
U
قابل القاء
pitiable
U
قابل ترحم
limsy
U
قابل انحناء
decomposable
U
قابل تجزیه
declinable
U
قابل تصریف
limpsy
U
قابل انحناء
deliverable
U
قابل تحویل
demandable
U
قابل تقاضا
traceable
U
قابل ردیابی
transformative
U
قابل تغییر
suable
U
قابل پیگرد
employable
U
قابل استخدام
decidable
U
قابل حکم
divisible
U
قابل تقسیم
supportable
U
قابل تحمل
to come into effect
U
قابل اجراشدن
to take effect
U
قابل اجراشدن
to come into operation
U
قابل اجراشدن
superposable
U
قابل انطباق
elastic
U
قابل ارتجاع
titratable
U
قابل عیارگیری
supposable
U
قابل فرض
crystallizable
U
قابل تبلور
terminable
<adj.>
U
قابل فسخ
temptable
U
قابل اغوا
criticizable
U
قابل انتقاد
crescive
U
قابل رشد
cultivable
U
قابل کشت
thinkable
U
قابل فکر
newsworthy
U
قابل انتشار
swimmable
U
قابل شناوری
superimposable
U
قابل اضافه
opens
U
قابل بحث
opened
U
قابل بحث
open
U
قابل بحث
knowable
U
قابل دانستن
extendable
U
قابل تعمیم
extendable
U
قابل تمدید
observable
U
قابل مراعات
livable
U
قابل زندگی
superimposable
U
قابل تحمیل
liveable
U
قابل زندگی
traceable
U
قابل تعقیب
tractile
U
قابل کشش
tractile
U
قابل اتساع
liveable
U
قابل معاشرت
superimposable
U
قابل تزاید
willable
U
قابل اراده
liveable
U
قابل زیستن
thankworthy
U
قابل سپاسگزاری
amenable
U
قابل جوابگویی
vulnerable
U
قابل حمله
discoverable
U
قابل کشف
discriminable
U
قابل تمیز
discussable
U
قابل بحث
venial
U
قابل عفو
discussible
U
قابل بحث
remarkable
U
قابل توجه
serviceable
U
قابل استفاده
expendable
U
قابل خرج
realizable
U
قابل تحقق
realizable
U
قابل درک
sociable
U
قابل معاشرت
dislikable
U
قابل تنفر
adaptable
U
قابل توافق
ratable
U
قابل ارزیابی
discountable
U
قابل کسر
variative
U
قابل تغییر
kenspeckle
U
قابل شناسایی
comprehensible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل فهم
diffusible
U
قابل انتشار
justiciable
U
قابل دادرسی
judicable
U
قابل قضاوت
dilatable
U
قابل اتساع
diminishable
U
قابل کاستن
utilizable
<adj.>
U
قابل مصرف
dirigible
U
قابل هدایت
vaporizable
U
قابل تبخیر
tolerable
U
قابل قبول
tolerable
U
قابل تحمل
culpable
U
قابل مجازات
voidable
<adj.>
U
قابل ابطال
preferable
U
قابل ترجیح
voidable
<adj.>
U
قابل لغو
substantial
U
قابل توجه
voidable
<adj.>
U
قابل فسخ
irrecusable
U
غیر قابل رد
warrantable
U
قابل گواهی
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...