English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intersubjective U قابل شمول بدو فاعل یابیشتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polydactyle U شش انگشتی یابیشتر
polydactyl U شش انگشتی یابیشتر
coverage U شمول
inclusion U شمول
comprisal U شمول
dispensations U عدم شمول
dispensation U عدم شمول
incurrence U شمول مشمولیت
inclusion U دخول شمول
liabilities U فرض شمول
liability U فرض شمول
upped U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
up U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
collision coverage U شمول جبران تصادمات
purview U دامنه شمول قانون
poker pocket billiards U بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
impersonal U بی فاعل
factor U فاعل
doer U فاعل
doers U فاعل
factors U فاعل
subjects U فاعل
subject U فاعل
subjected U فاعل
subjecting U فاعل
having free will U فاعل مختار
liberties U فاعل مختاری
liberty U فاعل مختاری
free agency U فاعل مختاری
free a voluntary U فاعل مختار
freedom of the will U فاعل مختاری
pressure cabin U بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
self active U فاعل در نفس خود
particpially U بطوراسم فاعل یا اسم مفعول
indirect passive U فعل مجهولی که مغعول غیرصریح ان فاعل ان شده باشد
an impersonal verb U فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
average clause U عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
sensible U قابل درک قابل رویت
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
achievable U قابل وصول قابل تفریق
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable U قابل
dissoluble U قابل حل
acceptor U قابل
soluble U قابل حل
apt U قابل
able U قابل
abler U قابل
solvable U قابل حل
thorough paced U قابل
good U قابل
incapable U نا قابل
sensible U قابل حس
qualified U قابل
ablest U قابل
dislikeable U قابل تنفر
rebuttable presumptions U احکام قابل رد
accountable U قابل توضیح
recoverable U قابل وصول
liable U قابل اطمینان
rebuttable U قابل رو کردن
discernible U قابل تمیز
pregnable U قابل ابستنی
quizzable U قابل ریشخند
quodlibet U نکته قابل
ratable U قابل ارزیابی
quoteworthy U قابل اقتباس
displaceable U قابل تغییر
obtainable U قابل حصول
procurable U قابل حصول
plausible U قابل استماع
arguably U قابل بحث
potable U قابل شرب
objectionable U قابل اعتراض
pitiable U قابل ترحم
reclaimable U قابل استرداد
reclaimable U قابل احیاء
vulnerable U قابل حمله
potatory U قابل شرب
amenable U قابل جوابگویی
changeable U قابل تغییر
redeemable U قابل ابتیاع
reimbursable U قابل پرداخت
prescriptible U قابل تجویز
receivable U قابل قبول
predicable U قابل اسناد
effable U قابل تغییر
reconcilable U قابل تلفیق
acceptable U قابل پذیرش
handiest U قابل استفاده
distributable U قابل توزیع
propagable U قابل ترویج
dividable U قابل تقسیم
handier U قابل استفاده
producible U قابل تولید
propagable U قابل تبلیغ
prosecutable U قابل تعقیب
propagable U قابل تکثیر
distillable U قابل تقطیر
mobiles U قابل حرکت
mobiles U قابل تحرک
transferable U قابل ورابری
promotable U قابل ترویج
transferable U قابل انتقال
pronounceable U قابل تلفظ
handy <adj.> U قابل استفاده
adducible U قابل استدلال
negotiating U قابل انتقال
passable U قابل قبول
quenchable U قابل جلوگیری
passable U قابل عبور
mobile U قابل حرکت
acceptable U قابل قبول
distinct U قابل تشخیص
discernible U قابل تشخیص
dubitable U قابل تردید
purchasable U قابل خریداری
preventible U قابل جلوگیری
preventable U قابل جلوگیری
arguable U قابل بحث
believable U قابل قبول
admissible U قابل قبول
pursuable U قابل تعقیب
publishable U قابل نشر
disputable U قابل بحث
mobile U قابل تحرک
revealable U قابل مکاشفه
ameliorable U قابل اصلاح
amendable U قابل اصلاح
exportable U قابل صدور
amerceable U قابل جریمه
detonable U قابل انفجار
salvageable U قابل نجات
satiable U قابل اشباع
scrutable U قابل کشف
scrutable U قابل درک
determinable U قابل تعیین
analog U شی قابل قیاس
searchable U قابل جستجو
detachable bottom U کف قابل تفکیک
sailable U قابل هوابری
detonatable U قابل انفجار
sailable U قابل کشتیرانی
culpable U قابل مجازات
revocable U قابل فسخ
revocable U قابل برگشت
preferable U قابل ترجیح
revocable U قابل رجوع
substantial U قابل توجه
dilatable U قابل اتساع
alienable U قابل انتقال
revokable U قابل فسخ
diffusible U قابل انتشار
alterable U قابل تغییر
seaworthy U قابل دریانوردی
analogical U قابل قیاس
seeable U قابل دید
debatable U قابل بحث
washable U قابل شستشو
appealable U قابل استیناف
derivable U قابل اشتقاق
appeasable U قابل تسکین
soiothfast U قابل اعتماد
appellable U قابل مراجعه
soluble oil U روغن قابل حل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com