English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
xerophile U قابل زیست در محیطهای خشک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ScriptX U ابزار نشر و امکاناتی که امکان نوشتن برنامههای کاربردی چند رسانهای میدهد که در محیطهای مختلف قابل اجرا
xerophilous U قابل زیست درمحیطهای خشک
isoperimetrical U دارای دوره یا محیطهای برابر
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
biogen U زیست زا
subsistence U زیست
symbion U هم زیست
bio- U زیست -
performance of the dam U زیست سد
biogenic U زیست زاییده
biological U زیست شناختی
biogenosphere U زیست کره
libidinal U زیست مایهای
biogenetic U زیست زادی
biogenesis U زیست زاد
biologically U زیست شناختی
subsisted U زیست کردن
subsist U زیست کردن
subsisting U زیست کردن
subsists U زیست کردن
biophysics U زیست- فیزیک
eco- U زیست بوم
biological clock U زیست گشت
biogas U زیست گاز
life force U زیست نیرو
work U زیست عمل
exvia U برون زیست
biosphere U فضای زیست
biosphere U زیست کره
biochemist U زیست شیمیدان
homeland U زیست بوم
homelands U زیست بوم
joie de vivre U زیست شادی
biology U زیست شناسی
worked U زیست عمل
libidos U زیست مایه
libido U زیست مایه
biosphere U زیست سپهر
biochemists U زیست شیمیدان
biome U اقلیم زیست
biologist U زیست شناس
biochemistry U زیست- شیمی
liveware U زیست افزار
biologism U زیست شناسی
biochemistry U زیست شیمی
modus vivendi U شیوه زیست
livability U زیست پذیری
settlement U زیست گاه
subsistence U وسایل زیست
biome U زیست بوم
biomechanics U زیست مکانیک
biometrics U زیست سنجی
biometrics U زیست سنجش
biomass U زیست توده
bioluminescence U زیست تابی
colony U زیست گاه
inhabitant U زیست کننده در
biometry U زیست سنجی
biotechnology U زیست فناوری
settlements U زیست گاه
existences U زیست موجودیت
biopolymer U زیست بسپار
biogeographic U زیست جغرافیایی
environment U محیط زیست
life space U فضای زیست
biogeography U زیست جغرافی
biogases U زیست گاز
existence U زیست موجودیت
subsistence U مربوط به زیست
environments U محیط زیست
viability U زیست پذیری
biogenosphere U زیست سپهر
biological chemistry U زیست شیمی
biotype U زیست گروه
biospher U زیست کره
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
geobiology U زمین زیست شناسی
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
coexistent U باهم زیست کننده
biologism U زیست شناختی نگری
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
biomass pyramid U هرم زیست توده
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
biocid U زیست کش مانع حیات
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
biological control U کنترل زیست شناختی
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
fluvial U زیست کننده در رودخانه
biochron U زیست زمان جانداران
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
limnic U زیست کننده در اب شیرین
eco-tech U فناوری زیست بوم
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
environmentalism U محیط زیست شناسی
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
saltwater U زیست کننده در اب شور
environmental benefit U فواید زیست محیطی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
environmentalism U محیط زیست گرایی
life zone U منطقه زیست شناسی
limicoline U زیست کننده درساحل
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
viable U زیست پذیر ماندنی
environmental costs U مضار زیست محیطی
eco-technology U فناوری زیست بوم
environmentalists U محیط زیست شناس
environmentalist U محیط زیست گرا
environmentalist U محیط زیست شناس
human biometric U زیست سنجی انسانی
phenology U زیست پدیده شناسی
environmentalists U محیط زیست گرا
environmental protection U حفاظت محیط زیست
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
may fly U حشرهای که یک روز زیست میکند
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
live-in U زیست کننده در محل کار
bio- U پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
xerophyte U گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
starch [Amylum] U نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
java sparrow U نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
biodegraability U قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
achievable U قابل وصول قابل تفریق
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
sensible U قابل درک قابل رویت
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
sere U تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
limnology U بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
hematology U شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biocenology U رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com