Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accessible
U
قابل دسترس
on hand
<idiom>
U
قابل دسترس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
staffing
U
قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
palette
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palettes
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
accessible
U
در دسترس قابل وصول
hog
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogged
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogs
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
an accessible place
U
جای قابل دسترس
crowding out effect
U
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data diddling
U
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
data interchange format
U
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
desk accessories
U
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
getatable
U
قابل دسترس توفیق یافتنی
micro prolog
U
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
Other Matches
reaches
U
دسترس
reaching
U
دسترس
reach
U
دسترس
at arm's length
U
در دسترس
accessible
U
در دسترس
disposal
U
دسترس
disposal
U
در دسترس
available
U
در دسترس
near at hand
U
در دسترس
within teach
U
در دسترس
within teach
U
دسترس
accessing
U
دسترس
accesses
U
دسترس
accessed
U
دسترس
reached
U
دسترس
access
U
دسترس
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
available with
U
در دسترس نزد .....
inaccessible
<adj.>
U
غیرقابل دسترس
availablity
U
دسترس پذیری
out of the way
U
غیرقابل دسترس
available by
U
در دسترس از طریق .....
placing at disposal
U
در دسترس گذاردن
out-of-the-way
U
غیرقابل دسترس
accessible duct
U
مجرای دسترس
access point
U
نقطه دسترس
to be available
U
در دسترس بودن
access
U
راه دسترس
availability
U
دسترس پذیری
accessed
U
راه دسترس
on tap
<adj.>
U
همیشه در دسترس
accesses
U
راه دسترس
inaccessible
U
غیرقابل دسترس
off the shelf
U
مواد در دسترس
inaccessible
U
خارج از دسترس
accessing
U
راه دسترس
available
U
دسترس پذیر
availability
U
در دسترس بودن
to be available
[to someone]
U
در دسترس
[کسی]
بودن
utilises
U
در دسترس قرار دادن
passing shot
U
ضربه دور از دسترس
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
unavailable energy
U
نیروی خارج از دسترس
utilising
U
در دسترس قرار دادن
utilize
U
در دسترس قرار دادن
utilizing
U
در دسترس قرار دادن
place at disposal
U
در دسترس قرار دادن
utilizes
U
در دسترس قرار دادن
someone has at present
U
در دسترس کسی بودن
available amount
U
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
utilised
U
در دسترس قرار دادن
system availability
U
دسترس پذیری سیستم
abaton
U
[محل خارج از دسترس]
ball
U
توپ دور از دسترس توپزن
unattainbility of absolute zero
U
دسترس ناپذیری صفر مطلق
to put something at somebody's disposal
U
چیزی را در دسترس
[اختیار]
کسی گذاشتن
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
long hop
U
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
the source
U
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
currents
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
unhandy
U
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
current
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
equity
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
buffer pool
U
تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
availability
U
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
sensible
U
قابل درک قابل رویت
access
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
The world is your oyster!
<proverb>
U
دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
accessed
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
to make approaches
U
وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
nsfnet
U
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble
U
قابل حل
capable
U
قابل
acceptor
U
قابل
sensible
U
قابل حس
solvable
U
قابل حل
ablest
U
قابل
abler
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
apt
U
قابل
qualified
U
قابل
incapable
U
نا قابل
able
U
قابل
good
U
قابل
thorough paced
U
قابل
justiciable
U
قابل دادرسی
negotiating
U
قابل انتقال
substitutable
U
قابل تعویض
kenspeckle
U
قابل شناسایی
machinable
U
قابل تراش
pivoting
U
قابل چرخش
negotiate
U
قابل انتقال
macroscopic
U
قابل رویت
negotiated
U
قابل انتقال
judicable
U
قابل قضاوت
maintainable
U
قابل نگاهداری
apparent
U
قابل رویت
medicable
U
قابل معالجه
negotiates
U
قابل انتقال
mibeable
U
قابل استخراج
minable
U
قابل استخراج
trustworthy
U
قابل اعتماد
mistakable
U
قابل اشتباه
merchantable
U
قابل فروش
merchantable
U
قابل معامله
mentionable
U
قابل ذکر
meltable
U
قابل ذوب
mobilizable
U
قابل تجهیز
negotiable
U
قابل مذاکره
irrigable
U
قابل ابیاری
regrettable
U
قابل تاسف
eligible
U
قابل انتخاب
justifiable
U
قابل توجیه
limsy
U
قابل انحناء
livable
U
قابل زیستن
enforceable
U
قابل اجراء
digestible
U
قابل هضم
multipliable
U
قابل تکثیر
livable
U
قابل معاشرت
livable
U
قابل زندگی
liveable
U
قابل زیستن
multiplicable
U
قابل تکثیر
namable
U
قابل ذکر
liveable
U
قابل معاشرت
liveable
U
قابل زندگی
selective
U
قابل انتخاب
selectively
U
قابل انتخاب
limpsy
U
قابل انحناء
nota bene
U
قابل توجه
limpsey
U
قابل انحناء
operable
U
قابل درمان
drinkable
U
قابل اشامیدن
open cheque
U
چک قابل انتقال
moot
U
قابل بحث
noticeable
U
قابل توجه
moveable
U
قابل تغییر
enforceable
U
قابل اجرا
leviable
U
قابل تحمیل
imaginable
U
قابل درک
operable
U
قابل علاج
omissible
U
قابل حذف
licensable
U
قابل اجازه
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
detectable
U
قابل کشف
numerable
U
قابل شمارش
pardoable
U
قابل عفو
refillable
U
قابل تعویض
handier
U
قابل استفاده
removable
U
قابل رفع
removable
U
قابل انتقال
admissible
U
قابل قبول
removable
U
قابل عزل
renderable
U
قابل ارائه
rentable
U
قابل اجاره
repairable
U
قابل جبران
reparable
U
قابل جبران
repeatable
U
قابل تکرار
distinct
U
قابل تشخیص
discernible
U
قابل تشخیص
discernible
U
قابل تمیز
replaceable
U
قابل تعویض
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com