English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assignable U قابل تعیین و تخصیص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
specifiable U قابل تعیین یا تخصیص
Other Matches
designatory U وابسته به تخصیص و تعیین
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
determinable U قابل تعیین
assignability U قابل تعیین
quantifiable U قابل سنجش یا تعیین
indeterminable U غیر قابل تعیین
datable U قابل تعیین تاریخ
dateable U قابل تعیین تاریخ
designable U قابل طرح یا تعیین
dynamic storage allocation U تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
dedications U تخصیص
dedication U تخصیص
appropriation U تخصیص
allotment U تخصیص
recognition U تخصیص
attribution U تخصیص
consecration U تخصیص
designation U تخصیص
designations U تخصیص
devotion U تخصیص
allocation U تخصیص
admeasurement U تخصیص
allotments U تخصیص
earmark U تخصیص
allocations U تخصیص
earmarks U تخصیص
admensuration U تخصیص
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
cost allocation U تخصیص هزینه
allocates U تخصیص دادن
asides U تخصیص دادن
capital appropiation U تخصیص سرمایه
aside U تخصیص دادن
allot U تخصیص دادن
denominate U تخصیص دادن به
allocate U تخصیص دادن
dynamic allocation U تخصیص پویا
allocating U تخصیص دادن
allotment U تخصیص توزیع
static allocation U تخصیص ایستا
storage allocation U تخصیص انباره
designing U تخصیص دادن
storage allocation U تخصیص حافظه
allotments U تخصیص توزیع
budgetary appropriations U تخصیص بودجه
bequeath U تخصیص دادن به
allotting U تخصیص دادن
assignment U تخصیص اسناد
reallocation U تخصیص مجدد
assign U تخصیص دادن
assignability U تخصیص دادنی
allot U تخصیص دادن
allocate U تخصیص دادن
appropriation U تخصیص وجه
resource allocation U تخصیص منابع
assignments U تخصیص اسناد
designs U تخصیص دادن
allotted U تخصیص دادن
bequeathed U تخصیص دادن به
bequeathing U تخصیص دادن به
bequeaths U تخصیص دادن به
to earmark something for something U تخصیص دادن
allocation function U تابع تخصیص
allocation of resources U تخصیص منابع
allocator U تخصیص دهنده
design U تخصیص دادن
allots U تخصیص دادن
allocated U تخصیص داده شده
attached <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
allotments U واگذارسهمیه تخصیص نیروها
assigned <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
allocated <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
allotted <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
allotment U واگذارسهمیه تخصیص نیروها
designating U تخصیص دادن برگزیدن
designate U تخصیص دادن برگزیدن
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
static storage allocation U تخصیص انباره ایستا
giving U رساندن تخصیص دادن
gives U رساندن تخصیص دادن
give U رساندن تخصیص دادن
efficient allocation of resources U تخصیص کارای منابع
designates U تخصیص دادن برگزیدن
appropriation limitation U محدودیت تخصیص اعتبار
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
consecrating U ویژه کردن تخصیص دادن
apportioning U تقسیم کردن تخصیص دادن
consecrates U ویژه کردن تخصیص دادن
sanctifies U تصدیق کردن تخصیص دادن
sancify U برای امرمقدسی تخصیص دادن
consecrate U ویژه کردن تخصیص دادن
sanctifying U تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctify U تصدیق کردن تخصیص دادن
set aside U باطل کردن تخصیص دادن
file allocation table U جدول تخصیص جای فایل
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
apportion U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioned U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportions U تقسیم کردن تخصیص دادن
manpower loading chart U نمودار تخصیص نیروی انسانی
appropriation language U شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
assignment of space U تخصیص جا برای انبار کردن اماد
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
socializing U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialized U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialize U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialises U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialised U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializes U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialising U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
lady chapel U کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
achievable U قابل وصول قابل تفریق
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
sensible U قابل درک قابل رویت
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
earmarked stock U موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
designations U تعیین
designation U تعیین
appointments U تعیین
appointment U تعیین
determination U تعیین
assignment of space U تعیین جا
fixations U تعیین
specification U تعیین
fixation U تعیین
formulation U تعیین
emplacement U تعیین جا
foreordainment U تعیین از پیش
predesignation U تعیین قبلی
tell off U تعیین کردن
assessment U تعیین مالیات
assessments U تعیین مالیات
identification U تعیین هویت
enumeration U تعیین شماره
income determination U تعیین درامد
demarcation U تعیین حدود
completely specified U با تعیین کامل
emplacement U تعیین محل
placement U تعیین شغل
indentification U تعیین هویت
placements U تعیین شغل
formulation U تعیین کردن
redirection U تعیین مسیر
coefficient of determination U ضریب تعیین
appointe U تعیین کردن
blood type U تعیین کردن
blood groups U تعیین کردن
unitization U تعیین واحد
blood group U تعیین کردن
moisture determination U تعیین رطوبت
route U تعیین خط مسیر
routes U تعیین خط مسیر
assignment U تعیین تعدادسهمیه
appoints U تعیین کردن
blood types U تعیین کردن
indeterminable U تعیین ناپذیر
identifying U تعیین کردن
identify U تعیین کردن
identifies U تعیین کردن
identified U تعیین کردن
bound U تعیین کردن
range determination U تعیین مسافت
valorization U تعیین ارزش
ascertian U تعیین کردن
appoint U تعیین کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com