Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
releasable
U
قابل ترخیص یا نشر رهاشدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
releasing officer
U
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
clearance
U
ترخیص
tolerances
U
حد ترخیص
tolerance
U
حد ترخیص
releasing
U
حد ترخیص
cleared
U
ترخیص شده
custom uncleared
U
ترخیص نشده
clearance
U
ترخیص گمرکی
customs clearance
U
ترخیص از گمرک
uncleared
U
ترخیص نشده
clear
U
ترخیص کردن
clearer
U
ترخیص کردن
clearest
U
ترخیص کردن
clears
U
ترخیص کردن
customs cleared
U
ترخیص شده
margin of difference of weight in coins
U
حد ترخیص allowance
releases
U
استخلاص ترخیص
clear to send
U
ترخیص به ارسال
honorable discharge
U
ترخیص محترمانه
release
U
استخلاص ترخیص
cl
U
ترخیص پارچه
released
U
استخلاص ترخیص
released
U
ترخیص کردن کالا
release
U
ترخیص کردن کالا
freed
U
ترخیص کردن میدانی
cleared without examination
U
ترخیص بدون بازرسی
clearance
U
ترخیص کالا ازگمرک
free
U
ترخیص کردن میدانی
frees
U
ترخیص کردن میدانی
cwe
U
ترخیص بدون بازرسی
freeing
U
ترخیص کردن میدانی
releases
U
ترخیص کردن کالا
general discharge
U
ترخیص عمومی از خدمت سربازی
honorable discharge
U
ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
release denial
U
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
clearance
U
گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
clearest
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
sensible
U
قابل درک قابل رویت
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
sensible
U
قابل حس
solvable
U
قابل حل
good
U
قابل
soluble
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
acceptor
U
قابل
qualified
U
قابل
able
U
قابل
abler
U
قابل
capable
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
apt
U
قابل
ablest
U
قابل
thorough paced
U
قابل
reprouducible
U
قابل تولیدیاتناسل
resistible
U
قابل مقاومت
drinkable
U
قابل اشامیدن
negotiate
U
قابل انتقال
macroscopic
U
قابل رویت
negotiating
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
merchantable
U
قابل معامله
mentionable
U
قابل ذکر
meltable
U
قابل ذوب
eligible
U
قابل انتخاب
selective
U
قابل انتخاب
selectively
U
قابل انتخاب
medicable
U
قابل معالجه
reproducible
U
قابل تکثیر
maintainable
U
قابل نگاهداری
permeable
U
قابل نفوذ
reproachable
U
قابل توبیخ
reversible
U
قابل نقض
applicable
U
قابل اجراء
nota bene
U
قابل توجه
numerable
U
قابل شمارش
omissible
U
قابل حذف
open cheque
U
چک قابل انتقال
operable
U
قابل علاج
operable
U
قابل درمان
applicable
U
قابل اطلاق
pardoable
U
قابل عفو
excitable
U
قابل تحریک
knowable
U
قابل دانستن
observable
U
قابل مراعات
representable
U
قابل عرضه
multiplicable
U
قابل تکثیر
mibeable
U
قابل استخراج
minable
U
قابل استخراج
mistakable
U
قابل اشتباه
mobilizable
U
قابل تجهیز
moot
U
قابل بحث
moveable
U
قابل تغییر
separable
U
قابل تفکیک
multipliable
U
قابل تکثیر
namable
U
قابل ذکر
inflammable
U
قابل اشتعال
merchantable
U
قابل فروش
inquirable
U
قابل تحقیق
inspirable
U
قابل تنفس
noticeable
U
قابل توجه
insurable
U
قابل بیمه
interconvertible
U
قابل تبدیل
investigable
U
قابل رسیدگی
inventible
U
قابل اختراع
inventible
U
قابل جعل
regrettable
U
قابل تاسف
preferable
U
قابل ترجیح
irrecusable
U
غیر قابل رد
irrigable
U
قابل ابیاری
inoculable
U
قابل تلقیح
inheritable
U
قابل توارث
salvageable
U
قابل نجات
imaginable
U
قابل درک
sailable
U
قابل هوابری
detectable
U
قابل کشف
inferable
U
قابل استنباط
inferible
U
قابل استنباط
sailable
U
قابل کشتیرانی
inflamable
U
قابل اشتعال
inflective
U
قابل صرف
justifiable
U
قابل توجیه
inflexional
U
قابل صرف
inhabitable
U
قابل سکنی
substantial
U
قابل توجه
trustworthy
U
قابل اعتماد
judicable
U
قابل قضاوت
enforceable
U
قابل اجراء
digestible
U
قابل هضم
respirable
U
قابل تنفس
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
limpsey
U
قابل انحناء
limpsy
U
قابل انحناء
limsy
U
قابل انحناء
livable
U
قابل زیستن
livable
U
قابل معاشرت
livable
U
قابل زندگی
liveable
U
قابل زیستن
liveable
U
قابل معاشرت
liveable
U
قابل زندگی
enforceable
U
قابل اجرا
licensable
U
قابل اجازه
justiciable
U
قابل دادرسی
pivoting
U
قابل چرخش
kenspeckle
U
قابل شناسایی
revokable
U
قابل فسخ
culpable
U
قابل مجازات
revocable
U
قابل رجوع
revocable
U
قابل برگشت
revocable
U
قابل فسخ
revealable
U
قابل مکاشفه
returnable
U
قابل برگشت
restorable
U
قابل اعاده
leviable
U
قابل تحمیل
machinable
U
قابل تراش
partible
U
قابل افراز
acceptable
U
قابل پذیرش
transferable
U
قابل انتقال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com