Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
realizable
U
قابل تحقق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
realization
U
تحقق
entelechy
U
تحقق
verification
U
تحقق
positivism
U
تحقق
substantiation
U
تحقق
incertitude
U
عدم تحقق
realizable
U
تحقق پذیر
realising
U
تحقق یافتن
incertiude
U
عدم تحقق
actualise
[British]
U
تحقق بخشیدن
realised
U
تحقق یافتن
realists
U
تحقق گرای
realist
U
تحقق گرای
make something happen
U
تحقق بخشیدن
carry into effect
U
تحقق بخشیدن
put into effect
U
تحقق بخشیدن
put inpractice
U
تحقق بخشیدن
put ineffect
U
تحقق بخشیدن
carry out
U
تحقق بخشیدن
carry ineffect
U
تحقق بخشیدن
actualize
U
تحقق بخشیدن
realised
U
تحقق بخشیدن
realises
U
تحقق یافتن
realism
U
تحقق گرایی
realizing
U
تحقق یافتن
come off
U
تحقق یافتن
realistic
U
تحقق گرای
realistically
U
تحقق گرای
realizing
U
تحقق بخشیدن
realizes
U
تحقق بخشیدن
realizes
U
تحقق یافتن
realized
U
تحقق یافتن
realises
U
تحقق بخشیدن
realising
U
تحقق بخشیدن
realize
U
تحقق یافتن
realize
U
تحقق بخشیدن
realized
U
تحقق بخشیدن
implement
U
تحقق بخشیدن
lost causes
U
هدف تحقق نیافتنی
validation of a hypothesis
U
تحقق پذیری یک فرضیه
lost cause
U
هدف تحقق نیافتنی
validation of a model
U
تحقق پذیری یک الگو
scholasticate
U
اهل تحقق وتتبع
see the light of day
<idiom>
U
متولد شدن ،تحقق یافتن
forthcoming
<adj.>
U
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
estate in reversion
U
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
remainder
U
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible
U
قابل درک قابل رویت
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
good
U
قابل
soluble
U
قابل حل
sensible
U
قابل حس
able
U
قابل
thorough paced
U
قابل
abler
U
قابل
ablest
U
قابل
acceptor
U
قابل
qualified
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
solvable
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
apt
U
قابل
capable
U
قابل
separable
U
قابل تفکیک
irrecusable
U
غیر قابل رد
imaginable
U
قابل درک
namable
U
قابل ذکر
inheritable
U
قابل توارث
inhabitable
U
قابل سکنی
detectable
U
قابل کشف
nota bene
U
قابل توجه
inquirable
U
قابل تحقیق
pasturable
U
قابل چرا
inflexional
U
قابل صرف
observable
U
قابل مراعات
knowable
U
قابل دانستن
pardoable
U
قابل عفو
partible
U
قابل افراز
persuadable
U
قابل تشویق
piceous
U
قابل اشتعال
plantable
U
قابل کشت
negotiable
U
قابل مذاکره
inferable
U
قابل استنباط
livable
U
قابل زیستن
inflective
U
قابل صرف
apparent
U
قابل رویت
numerable
U
قابل شمارش
operable
U
قابل علاج
inflamable
U
قابل اشتعال
inferible
U
قابل استنباط
open cheque
U
چک قابل انتقال
operable
U
قابل درمان
omissible
U
قابل حذف
noticeable
U
قابل توجه
fencible
U
قابل دفاع
pivoting
U
قابل چرخش
liveable
U
قابل معاشرت
liveable
U
قابل زندگی
enforceable
U
قابل اجرا
enforceable
U
قابل اجراء
digestible
U
قابل هضم
machinable
U
قابل تراش
macroscopic
U
قابل رویت
maintainable
U
قابل نگاهداری
medicable
U
قابل معالجه
meltable
U
قابل ذوب
liveable
U
قابل زیستن
livable
U
قابل زندگی
irrigable
U
قابل ابیاری
judicable
U
قابل قضاوت
justiciable
U
قابل دادرسی
regrettable
U
قابل تاسف
kenspeckle
U
قابل شناسایی
leviable
U
قابل تحمیل
licensable
U
قابل اجازه
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
limpsey
U
قابل انحناء
limpsy
U
قابل انحناء
limsy
U
قابل انحناء
livable
U
قابل معاشرت
mentionable
U
قابل ذکر
merchantable
U
قابل معامله
moveable
U
قابل تغییر
investigable
U
قابل رسیدگی
trustworthy
U
قابل اعتماد
interconvertible
U
قابل تبدیل
drinkable
U
قابل اشامیدن
multipliable
U
قابل تکثیر
eligible
U
قابل انتخاب
negotiating
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
inspirable
U
قابل تنفس
negotiated
U
قابل انتقال
negotiate
U
قابل انتقال
moot
U
قابل بحث
inventible
U
قابل اختراع
merchantable
U
قابل فروش
mibeable
U
قابل استخراج
minable
U
قابل استخراج
inoculable
U
قابل تلقیح
justifiable
U
قابل توجیه
mistakable
U
قابل اشتباه
mobilizable
U
قابل تجهیز
inventible
U
قابل جعل
selectively
U
قابل انتخاب
selective
U
قابل انتخاب
multiplicable
U
قابل تکثیر
refillable
U
قابل تعویض
removable
U
قابل عزل
vulnerable
U
قابل حمله
comprehensible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل فهم
renderable
U
قابل ارائه
rentable
U
قابل اجاره
repairable
U
قابل جبران
reparable
U
قابل جبران
repeatable
U
قابل تکرار
replaceable
U
قابل تعویض
substitutable
U
قابل تعویض
representable
U
قابل عرضه
reproachable
U
قابل توبیخ
removable
U
قابل انتقال
compensable
U
قابل جبران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com