Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exorable
U
قابل تحریک در مقابل التماس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thermosetting
U
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
excitable
U
قابل تحریک
combustible
U
قابل تحریک وبرانگیختنی
senses
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
exchangeable
U
درایو دیسک با پوش قابل حرکت . در مقابل دیسک ثابت
gastight
U
غیر قابل نفوذ در مقابل گاز عایق گاز
covenant real
U
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
rogation
U
التماس
imploration
U
التماس
supplication
U
التماس
appeals
U
التماس
entreaties
U
التماس
entreaty
U
التماس
appeal
U
التماس
appealed
U
التماس
suppliance
U
التماس
adjuration
U
لابه التماس
implored
U
التماس کردن به
conjures
U
التماس کردن به
conjured
U
التماس کردن به
solicitation
U
التماس خواستاری
implores
U
التماس کردن به
entreating
U
التماس کردن
plead with
U
التماس کردن
entreat
U
التماس کردن
imploring
U
التماس کردن به
rrayer
U
درخواست التماس
supplicate
U
التماس کردن
implore
U
التماس کردن به
my imploration wrought on him
U
التماس من دراوکارگریاموثرواقع شد
solicits
U
التماس کردن
soliciting
U
التماس کردن
solicited
U
التماس کردن
conjuring
U
التماس کردن به
conjuration
U
التماس مناجات
obtest
U
التماس کردن
entreated
U
التماس کردن
conjure
U
التماس کردن به
supplicatory
U
التماس امیز
solicit
U
التماس کردن
precarious
U
التماس کن پرمخاطره
entreats
U
التماس کردن
impetration
U
در خواست التماس
prigs
U
دزدیدن التماس کردن
prig
U
دزدیدن التماس کردن
beseech
U
درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeched
U
درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeches
U
درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to beg
[of a dog holding up front paws]
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
in consideration of
U
در مقابل
opposites
U
مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
opposite
U
مقابل
as opposed to
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
title
U
مقابل
titles
U
مقابل
versus
U
در مقابل
fore
<adv.>
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در مقابل
as compared to
U
در مقابل
versus prep
U
در مقابل
at the fore
<adv.>
U
در مقابل
vis a vis
U
مقابل
anti
U
در مقابل
opposed
U
مقابل
at the front
<adv.>
U
در مقابل
vis-a-vis
U
مقابل
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
on payment
U
در مقابل وجه
counterparts
U
نقطه مقابل
water resistance
U
مقاومت در مقابل اب
counterpart
U
نقطه مقابل
opposite the house
U
مقابل خانه
contralateral muscles
U
عضلات مقابل
point blank
U
مقابل هدف
point-blank
U
مقابل هدف
opposed piston engine
U
موتورپیستون مقابل
obverse
U
طرف مقابل
from opposite directions
U
از دو طرف مقابل
respondents
U
طرف مقابل
respondent
U
طرف مقابل
counter weight
U
وزنه مقابل
anti thesis
U
وضع مقابل
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
contrary
U
مقابل خلاف
orientated
U
هدف مقابل
in comparison to
[compared with]
U
در قبال
[در مقابل]
inverse
U
برعکس مقابل
off
U
مقابل عازم
dead against
U
درست مقابل
counterweight
U
وزنه مقابل
counterpoint
U
نقطه مقابل
counterweights
U
وزنه مقابل
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
besought
U
التماس کردن به استدعاکردن یادرخواست کردن از
rivalled
U
طرف مقابل دعوا
rivalling
U
طرف مقابل دعوا
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
rivals
U
طرف مقابل دعوا
documents against payment
U
اسناد در مقابل پرداخت
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
passing on the oath to the other party
U
رد قسم به طرف مقابل
antipode
U
نقطهء مقابل یا متقاطر
rival
U
طرف مقابل دعوا
blocked
U
دفاع در مقابل ابشار
release documents against
U
واگذاری اسناد در مقابل
capitals
U
در مقابل حالت کوچک
driveway
U
راه مقابل خانه
countered
U
مقابل دستگاه شمارنده
rivaling
U
طرف مقابل دعوا
countering
U
مقابل دستگاه شمارنده
rivaled
U
طرف مقابل دعوا
counter
U
مقابل دستگاه شمارنده
windproof
U
مقاوم در مقابل باد
boring stay
U
قسمت ساکن مقابل
forward
U
حرکت به جلو یا مقابل
light resistance
U
مقاومت در مقابل نور
shell proof
U
مقاوم در مقابل گلوله
hard
U
سخت در مقابل نرم
mouse
U
مقابل حساسیت Mouse
harder
U
سخت در مقابل نرم
mouses
U
مقابل حساسیت Mouse
sonnal deung
U
مقابل تیغه دست
hardest
U
سخت در مقابل نرم
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
laws versus tendencies
U
قوانین در مقابل تمایلات
forwarded
U
حرکت به جلو یا مقابل
block
U
دفاع در مقابل ابشار
equity versus efficiency
U
برابری در مقابل کارائی
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
cash against documents
U
پول در مقابل اسناد
torsional rigidity
U
استحکام در مقابل پیچش
wear resistance
U
مقاومت در مقابل سایش
caps
U
در مقابل حالت کوچک
blocks
U
دفاع در مقابل ابشار
aboral
U
نقطه مقابل دهان
stenothermy
U
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
impluse response
U
رفتار در مقابل فشار ضربهای
flame safety
U
ایمنی در مقابل شعله اتش
denial operations
U
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
than
<conj.>
U
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
insolation
U
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
thermostability
U
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
coefficient of drag
U
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
actinautographic
U
دارای حساسیت در مقابل نور
notche sensitivity index
U
ضریب حساسیت در مقابل شیار
rebellions
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
rebellion
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
d/p
U
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
payment against a draft
U
پیش پرداخت در مقابل برات
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
socage
U
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
stance
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to resist an attack
U
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
stance
U
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
bullet
U
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
bullets
U
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
abneural
U
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
to row back
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
would just as soon
<idiom>
U
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
stances
U
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
relicta verificatione
U
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
balloon jib
U
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
ballooner
U
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
sheet down
U
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
soccage
U
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
documents aganist acceptance
U
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
jump height curve
U
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
adjacent
U
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
stances
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
to make a goal
U
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
vertical angles
U
گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
midcourt
U
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
projection of a point
U
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
service line
U
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
fastness of bleaching
U
ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
cold wet clothing
U
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
slides
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
troop safety
U
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
speed
U
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeding
U
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeds
U
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
audible
U
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
bomb proof
U
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
forecourt
U
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts
U
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
soil shear strength
U
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com