Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exhalable
U
قابل بیرون دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to set forth
U
شرح دادن بیرون دادن
to pay away
U
بیرون دادن
to pay off
U
بیرون دادن
vents
U
بیرون دادن
expulse
U
بیرون دادن
to give out
U
بیرون دادن
vented
U
بیرون دادن
vent
U
بیرون دادن
venting
U
بیرون دادن
to pay a way
U
بیرون دادن
bear out
U
بیرون دادن
to give forth
U
بیرون دادن
flings
U
بیرون دادن
ejaculation
U
بیرون دادن
fling
U
بیرون دادن
give forth
U
بیرون دادن
throw off
U
بیرون دادن
pay out
U
بیرون دادن
exsert
U
بیرون دادن
exhaling
U
بیرون دادن
give off
U
بیرون دادن
flinging
U
بیرون دادن
exhale
U
بیرون دادن
give out
U
بیرون دادن
exhaled
U
بیرون دادن
exhales
U
بیرون دادن
evolves
U
بیرون دادن دراوردن
evolved
U
بیرون دادن دراوردن
veer out
U
بیرون دادن طناب
emissions
U
نشر بیرون دادن
to spit out food
U
بیرون دادن غذا
to evolve heat
U
گرما بیرون دادن
evolving
U
بیرون دادن دراوردن
evolve
U
بیرون دادن دراوردن
ooze
U
بیرون دادن لای
oozing
U
بیرون دادن لای
emission
U
نشر بیرون دادن
oozes
U
بیرون دادن لای
oozed
U
بیرون دادن لای
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
To stick out ones chest.
U
سینه خود را بیرون دادن
to give off smoke
U
[از خود]
دود بیرون دادن
barrage
U
رگبارگلوله بطورمسلسل بیرون دادن
let out
U
اجازه بیرون امدن دادن
barrages
U
رگبارگلوله بطورمسلسل بیرون دادن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
hatched
U
تخم دادن جوجه بیرون امدن
squirting
U
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
hatches
U
تخم دادن جوجه بیرون امدن
squirted
U
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
squirts
U
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
hatch
U
تخم دادن جوجه بیرون امدن
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
squirt
U
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
to turn off
U
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
bounce
U
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounces
U
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
to show one out
U
راه بیرون رفتن را بکسی نشان دادن
bounced
U
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
show one out
U
راه بیرون رفتن را به کسی نشان دادن
to put out washing
U
رختهای شستنی خودرابرخت شویی بیرون دادن
projected
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
removing
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
project
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
to effuse
U
از خود بیرون
[بروز]
دادن
[مانند مایع نور بو یا کیفیت]
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
pleadable
U
قابل عرضحال دادن
money refund offer
U
فروش قابل پس دادن
organizable
U
قابل تشکیلات دادن
pleadable
U
قابل درخواست دادن
moveable
U
قابل حرکت دادن
permeable
U
قابل عبور دادن رطوبت
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
passed
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
burn notice
U
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
authentication
U
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
pans
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan-
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
formats
U
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
format
U
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
off one's hands
U
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
markers
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
hinting
U
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
sensible
U
قابل درک قابل رویت
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
microsoft
U
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
out
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
extra terrestrial
U
بیرون از
out-
U
بیرون از
forth
U
بیرون از
outside
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
بیرون
[از]
out
<adv.>
U
بیرون
out
U
بیرون از
outed
U
بیرون از
from out of town
U
از بیرون
[از]
out door
U
بیرون
off the track
U
بیرون
external
U
بیرون
externals
U
بیرون
outside appearance
U
بیرون
without
U
بیرون
outward bound
U
بیرون رو
without
U
بیرون از
bakkat
U
به بیرون
from outside
U
از بیرون
[از]
efferent
U
بیرون بر
abroad
U
بیرون
outsides
U
بیرون
away
U
بیرون
out-of-
U
بیرون از
out of
U
بیرون از
out
<adv.>
U
به بیرون
outside
U
بیرون
forth of
U
بیرون از
from the outside
U
از بیرون
away
U
بیرون از
outdoor
U
بیرون
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
out with
U
بیرون انداختن
outwardness
U
چگونگی بیرون
out of the wood
U
بیرون ازجنگل
deferent
U
بیرون برنده
cashiers
U
بیرون کردن
jettisoning
U
بیرون افکندن
cashier
U
بیرون کردن
extrusive
U
بیرون اندازنده
forces
U
بیرون کردن
jettisoned
U
بیرون افکندن
outfield
U
بیرون ازمحیط
force
U
بیرون کردن
jettison
U
بیرون افکندن
out of town
U
بیرون شهر
outpour
U
بیرون ریختن
outpour
U
بیرون ریزش
saleint
U
بیرون زده
saleintiant
U
بیرون امده
draw
U
بیرون کشیدن
issue
U
بیرون امدن
to hunt out
U
بیرون کردن
outward show
U
نمایش بیرون
extrusion
U
بیرون امدن
unthread
U
نخ بیرون اوردن از
outwork
U
سفارش به بیرون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com