Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
criticizable
U
قابل انتقاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
critic
U
انتقاد
critiques
U
فن انتقاد
critiques
U
انتقاد
animadversion
U
انتقاد
fustigation
U
انتقاد
criticalness
U
انتقاد
criticism
U
انتقاد
critics
U
انتقاد
criticisms
U
انتقاد
critique
U
انتقاد
reviewal
U
انتقاد
censured
U
انتقاد
censuring
U
انتقاد
critique
U
فن انتقاد
censures
U
انتقاد
censure
U
انتقاد
criticize
U
انتقاد کردن
gaff
U
انتقاد نفرین
criticizable
U
انتقاد پذیر
slashing criticism
U
انتقاد سخت
put down
<idiom>
U
انتقاد کردن
censurable
U
انتقاد امیز
tear down
<idiom>
U
انتقاد کردن
raillery
U
سرزنش انتقاد
criticized
U
انتقاد کردن
hatchet job
U
انتقاد غرضآمیز
critic
U
انتقاد کننده
diatribes
U
انتقاد تلخ
hypercriticism
U
افراط در انتقاد
diatribe
U
انتقاد تلخ
critics
U
انتقاد کننده
criticising
U
انتقاد کردن
book review
U
انتقاد از کتاب
hypercritical
U
مفرط در انتقاد
dish out
<idiom>
U
انتقاد کوبنده
criticizes
U
انتقاد کردن
verbalism
U
انتقاد لفظی
review
U
انتقاد کردن
reviewed
U
انتقاد کردن
hatchet jobs
U
انتقاد غرضآمیز
self criticism
U
انتقاد از خود
critically
U
از روی انتقاد
criticises
U
انتقاد کردن
reviewing
U
انتقاد کردن
reviews
U
انتقاد کردن
criticizing
U
انتقاد کردن
criticised
U
انتقاد کردن
reviewed
U
بازدید انتقاد کردن
criticized
U
مورد انتقاد قراردادن
reviewing
U
بازدید انتقاد کردن
hypercritically
U
از روی انتقاد و مفرط
draw fire
<idiom>
U
مورد انتقاد قرارگرفتن
sacred cow
U
شخص مصون از انتقاد
pull to pieces
U
سخت انتقاد کردن
sacred cows
U
شخص مصون از انتقاد
fustigate
U
کوبیدن انتقاد کردن
hypercritic
U
انتقاد سخت وموشکافی
criticizing
U
مورد انتقاد قراردادن
criticizes
U
مورد انتقاد قراردادن
review
U
بازدید انتقاد کردن
reviews
U
بازدید انتقاد کردن
criticising
U
مورد انتقاد قراردادن
flog
U
انتقاد سخت کردن
flogs
U
انتقاد سخت کردن
flogged
U
انتقاد سخت کردن
criticises
U
مورد انتقاد قراردادن
criticised
U
مورد انتقاد قراردادن
criticize
U
مورد انتقاد قراردادن
renouncer
U
سرزنش و انتقاد کننده
self critical
U
انتقاد کننده از خود
critiques
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critique
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
to incur a criticism
U
مورد انتقاد واقع شدن
run down
<idiom>
U
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
to be vulnerable
[exposed]
to criticism
U
خود را در معرض انتقاد گذاشتن
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
to be under fire
U
سخت مورد انتقاد قراردادن
pick to pieces
U
سخت مورد انتقاد قرار دادن
descant
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descants
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
lower criticism
U
انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
textualism
U
اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
If you criticize him, it's like a red rag to a bull.
U
اگر از او
[مرد]
انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
acerbic
<adj.>
U
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
sensible
U
قابل درک قابل رویت
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
criticizing
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticize
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticizes
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticized
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticises
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticised
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticising
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
good
U
قابل
qualified
U
قابل
capable
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
apt
U
قابل
thorough paced
U
قابل
acceptor
U
قابل
solvable
U
قابل حل
soluble
U
قابل حل
ablest
U
قابل
abler
U
قابل
able
U
قابل
sensible
U
قابل حس
trustworthy
U
قابل اعتماد
justiciable
U
قابل دادرسی
liveable
U
قابل زندگی
machinable
U
قابل تراش
macroscopic
U
قابل رویت
maintainable
U
قابل نگاهداری
pivoting
U
قابل چرخش
medicable
U
قابل معالجه
meltable
U
قابل ذوب
mentionable
U
قابل ذکر
enforceable
U
قابل اجرا
enforceable
U
قابل اجراء
digestible
U
قابل هضم
liveable
U
قابل معاشرت
liveable
U
قابل زیستن
livable
U
قابل زندگی
kenspeckle
U
قابل شناسایی
leviable
U
قابل تحمیل
licensable
U
قابل اجازه
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
limpsey
U
قابل انحناء
noticeable
U
قابل توجه
limpsy
U
قابل انحناء
limsy
U
قابل انحناء
livable
U
قابل زیستن
livable
U
قابل معاشرت
regrettable
U
قابل تاسف
merchantable
U
قابل معامله
merchantable
U
قابل فروش
negotiating
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
negotiate
U
قابل انتقال
nota bene
U
قابل توجه
numerable
U
قابل شمارش
omissible
U
قابل حذف
open cheque
U
چک قابل انتقال
operable
U
قابل علاج
operable
U
قابل درمان
moveable
U
قابل تغییر
eligible
U
قابل انتخاب
drinkable
U
قابل اشامیدن
selective
U
قابل انتخاب
mibeable
U
قابل استخراج
minable
U
قابل استخراج
mistakable
U
قابل اشتباه
mobilizable
U
قابل تجهیز
moot
U
قابل بحث
multipliable
U
قابل تکثیر
multiplicable
U
قابل تکثیر
flyable
U
قابل پرواز
namable
U
قابل ذکر
selectively
U
قابل انتخاب
separable
U
قابل تفکیک
reclaimable
U
قابل احیاء
admissible
U
قابل قبول
registrable
U
قابل ثبت
regulable
U
قابل تعدیل
reimbursable
U
قابل پرداخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com