Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reliability
U
قابل اعتماد
trusty
U
قابل اعتماد
trustworthy
U
قابل اعتماد
faithworthy
U
قابل اعتماد
fiduciary
U
قابل اعتماد
soiothfast
U
قابل اعتماد
trig
U
قابل اعتماد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
authentic
U
موثق قابل اعتماد
reliably
U
بطور قابل اعتماد
untrustworthy
U
غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار
dependable
U
قابل اطمینان مورد اعتماد
dependable
U
قابل اعتماد توکل پذیر
burn notice
U
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
calculable
U
براورد کردنی قابل اعتماد
backstabber
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
Other Matches
faith
U
اعتماد
belief
U
اعتماد
sense of trust
U
حس اعتماد
fideism
U
اعتماد
faiths
U
اعتماد
affiance
U
اعتماد
trust
U
اعتماد
credence
U
اعتماد
trustful
U
اعتماد
trusts
U
اعتماد
trusted
U
اعتماد
reliance
U
اعتماد
rely
U
اعتماد کردن
self-reliance
U
اعتماد به نفس
relies
U
اعتماد کردن
trut
U
اعتماد کردن
trustworthiness
U
قابلیت اعتماد
relying
U
اعتماد کردن
confidences
U
اعتماد رازگویی
self assurance
U
اعتماد به نفس
self trust
U
اعتماد بخود
self reliance
U
اعتماد بنفس
to base one self
U
اعتماد کردن
relied
U
اعتماد کردن
aplomb
U
اعتماد بنفس
confides
U
اعتماد داشتن به
confided
U
اعتماد داشتن به
awareness of the self
U
اعتماد به نفس
self-awareness
U
اعتماد به نفس
aplombself-trust
U
اعتماد به نفس
trusts
U
اعتماد داشتن
dependability
U
قابلیت اعتماد
trusted
U
اعتماد داشتن
confide
U
اعتماد داشتن به
level of confidence
U
سطح اعتماد
self-reliance
U
اعتماد به نفس
distrustfulness
U
عدم اعتماد
trust
U
اعتماد داشتن
trustiness
U
قابلیت اعتماد
self-confidence
U
اعتماد به نفس
confidence
U
اعتماد رازگویی
to put confidence in
U
اعتماد کردن به
place confidence on
U
اعتماد کردن به
place confidence in
U
اعتماد کردن به
confidentiality
U
قابلیت اعتماد
failure safety
U
قابلیت اعتماد
self-trust
U
اعتماد به نفس
reliability
U
قابلیت اعتماد
to put trust in
U
اعتماد کردن به
unreliable
U
غیرقابل اعتماد
reliableness
U
قابلیت اعتماد
vote of censure
U
رای اعتماد
votes of confidence
U
رای اعتماد
vote of confidence
U
رای اعتماد
self-confidence
U
اعتماد به خود
confiding
U
اعتماد کننده
self-assuredness
U
اعتماد به نفس
confidence limits
U
حدود اعتماد
reliability
U
قابلیت اعتماد
confidence interval
U
فاصله اعتماد
confidence coefficient
U
ضریب اعتماد
poise
[self-confidence]
U
اعتماد به نفس
confidence coefficicent
U
ضریب اعتماد
self-assurance
U
اعتماد به نفس
self doubt
U
عدم اعتماد بنفس
distrust
U
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusted
U
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusting
U
سوء فن اعتماد نداشتن
lack of confidence
U
عدم اعتماد به نفس
distrusts
U
سوء فن اعتماد نداشتن
man of confidence
U
شخص مورد اعتماد
diffidence
U
عدم اعتماد به نفس
lack of self-confidence
U
کمبود اعتماد به نفس
disafected person
U
عنصر غیرقابل اعتماد
take down a notch (peg)
<idiom>
U
سلب اعتماد به نفس
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
lack of confidence
U
کمی اعتماد به نفس
lack of self-confidence
U
کمی اعتماد به نفس
trust in god
U
اعتماد یا توکل به خدا
lack of self-confidence
U
عدم اعتماد به نفس
lack of confidence
U
کمبود اعتماد به نفس
in order to
<idiom>
U
اعتماد شخص را بدست آوردن
make out
<idiom>
U
باعث اعتماد،اثبات شخص
self confidence
U
اعتماد بنفس غرور بیجا
confidence trick
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
confidence tricks
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
trut
U
اعتماد کردن به امیدوار بودن
blue book
U
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
conned
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
con
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conning
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
cons
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
sensible
U
قابل درک قابل رویت
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
self depedence
U
اتکاء بنفس اعتماد بنفس
self dependence
U
اتکاء به نفس اعتماد به نفس
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable
U
قابل
good
U
قابل
ablest
U
قابل
able
U
قابل
sensible
U
قابل حس
soluble
U
قابل حل
qualified
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
apt
U
قابل
abler
U
قابل
incapable
U
نا قابل
solvable
U
قابل حل
thorough paced
U
قابل
acceptor
U
قابل
acceptable
U
قابل پذیرش
reproachable
U
قابل توبیخ
reproducible
U
قابل تکثیر
perceptible
U
قابل درک
resistible
U
قابل مقاومت
reprouducible
U
قابل تولیدیاتناسل
respirable
U
قابل تنفس
audible
U
قابل شنوایی
viable
U
قابل دوام
audible
U
قابل شنیدن
restorable
U
قابل اعاده
registered
U
قابل اهمیت
revocable
U
قابل رجوع
arguably
U
قابل بحث
believable
U
قابل قبول
passable
U
قابل قبول
passable
U
قابل عبور
revokable
U
قابل فسخ
acceptable
U
قابل قبول
sailable
U
قابل کشتیرانی
obtainable
U
قابل حصول
advisable
U
قابل توصیه
revocable
U
قابل برگشت
revocable
U
قابل فسخ
returnable
U
قابل برگشت
attributable
U
قابل اسناد
practicable
U
قابل اجرا
verifiable
U
قابل رسیدگی
sustainable
U
قابل تحمل
admirable
<adj.>
U
قابل تحسین
arguable
U
قابل بحث
admirable
<adj.>
U
قابل پسند
verifiable
U
قابل بازبینی
negligible
U
قابل اغماض
negligible
U
قابل فراموشی
revealable
U
قابل مکاشفه
analogous
U
قابل قیاس
reclaimable
U
قابل استرداد
handiest
U
قابل استفاده
refillable
U
قابل تعویض
reflexible
U
قابل انعکاس
refractile
U
قابل انکسار
handy
<adj.>
U
قابل استفاده
mobile
U
قابل حرکت
mobile
U
قابل تحرک
mobiles
U
قابل حرکت
refrangible
U
قابل انکسار
registrable
U
قابل ثبت
regulable
U
قابل تعدیل
reimbursable
U
قابل پرداخت
recoupable
U
قابل جبران
handier
U
قابل استفاده
reclaimable
U
قابل احیاء
discernible
U
قابل تمیز
discernible
U
قابل تشخیص
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com