English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inferrable U قابل استنباط برامدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
inferable U قابل استنباط
inferible U قابل استنباط
educible U قابل استخراج یا استنباط
inferible U پی بردنی برامدنی
inference U استنباط
eduction U استنباط
sequitur U استنباط
inferences U استنباط
corollary U استنباط
presumptions U استنباط
corollaries U استنباط
reading U استنباط
readings U استنباط
presumption U استنباط
elicitation U استنباط
implications U مفهوم استنباط
implication U مفهوم استنباط
inferring U استنباط کردن
deducible U استنباط شدنی
deduced U استنباط کردن
followed U پیروی استنباط
inferred U استنباط کردن
deduce U استنباط کردن
presumption of law U استنباط قانونی
to be deduced U استنباط شدن
infers U استنباط کردن
reads U استنباط کردن
deduces U استنباط کردن
educt U استخراج یا استنباط
educe U استنباط کردن
read U استنباط کردن
deducing U استنباط کردن
follow U پیروی استنباط
inducted U استنباط کردن
inducting U استنباط کردن
infer U استنباط کردن
inference program U برنامه استنباط
presumption U استنباط گستاخی
presumptions U استنباط گستاخی
follows U پیروی استنباط
inducts U استنباط کردن
induct U استنباط کردن
inferentially U ازراه استنباط
infers U استنباط کردن پی بردن به
presumption of fact U استنباط از روی امارات
inferentally U بطریق استنتاج یا استنباط
divining U کشیش استنباط کردن
divined U کشیش استنباط کردن
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
divine U کشیش استنباط کردن
infer U استنباط کردن پی بردن به
nonsequitur U عدم استنباط قضایا
inferred U استنباط کردن پی بردن به
inferring U استنباط کردن پی بردن به
divines U کشیش استنباط کردن
scilicet U از این چنین استنباط میشود.....
to i. from somebodies words U از حرفهای کسی استنباط کردن
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
deduction U استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
implied assumpist U تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
sensible U قابل درک قابل رویت
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
achievable U قابل وصول قابل تفریق
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
elicited U استخراج کردن استنباط کردن
elicits U استخراج کردن استنباط کردن
construed U تعبیر کردن استنباط کردن
eliciting U استخراج کردن استنباط کردن
construes U تعبیر کردن استنباط کردن
elicit U استخراج کردن استنباط کردن
construe U تعبیر کردن استنباط کردن
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable U نا قابل
sensible U قابل حس
acceptor U قابل
capable U قابل
qualified U قابل
good U قابل
soluble U قابل حل
dissoluble U قابل حل
solvable U قابل حل
able U قابل
abler U قابل
ablest U قابل
apt U قابل
thorough paced U قابل
limpsy U قابل انحناء
pivoting U قابل چرخش
limpsey U قابل انحناء
limsy U قابل انحناء
livable U قابل زیستن
inventible U قابل اختراع
livable U قابل معاشرت
enforceable U قابل اجرا
enforceable U قابل اجراء
digestible U قابل هضم
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
licensable U قابل اجازه
trustworthy U قابل اعتماد
plantable U قابل کشت
inventible U قابل جعل
noticeable U قابل توجه
irrecusable U غیر قابل رد
regrettable U قابل تاسف
observable U قابل مراعات
irrigable U قابل ابیاری
nota bene U قابل توجه
judicable U قابل قضاوت
justiciable U قابل دادرسی
kenspeckle U قابل شناسایی
leviable U قابل تحمیل
livable U قابل زندگی
liveable U قابل زیستن
liveable U قابل معاشرت
mistakable U قابل اشتباه
mobilizable U قابل تجهیز
drinkable U قابل اشامیدن
eligible U قابل انتخاب
negotiates U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
negotiate U قابل انتقال
negotiating U قابل انتقال
moveable U قابل تغییر
multipliable U قابل تکثیر
multiplicable U قابل تکثیر
namable U قابل ذکر
separable U قابل تفکیک
minable U قابل استخراج
selective U قابل انتخاب
selectively U قابل انتخاب
liveable U قابل زندگی
moot U قابل بحث
machinable U قابل تراش
macroscopic U قابل رویت
maintainable U قابل نگاهداری
medicable U قابل معالجه
meltable U قابل ذوب
mentionable U قابل ذکر
merchantable U قابل معامله
merchantable U قابل فروش
mibeable U قابل استخراج
tensile U قابل انبساط
handiest U قابل استفاده
objectionable U قابل اعتراض
refillable U قابل تعویض
reflexible U قابل انعکاس
vulnerable U قابل حمله
refractile U قابل انکسار
comprehensible U قابل درک
intelligible U قابل درک
intelligible U قابل فهم
refrangible U قابل انکسار
registrable U قابل ثبت
regulable U قابل تعدیل
reimbursable U قابل پرداخت
redeemable U قابل ابتیاع
recoupable U قابل جبران
reconcilable U قابل تلفیق
handier U قابل استفاده
quizzable U قابل ریشخند
quodlibet U نکته قابل
admissible U قابل قبول
quoteworthy U قابل اقتباس
ratable U قابل ارزیابی
rebuttable U قابل رو کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com